سپیده قلیان، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین تهران، همزمان با آخرین ملاقات پژمان فاتحی، وفا آذربار، محسن مظلوم و محمد فرامرزی با خانوادههایشان و انتقال آنها جهت اجرای حکم اعدام نامهای را نوشته است که نسخهای از آن به دست ههنگاو رسیده است.
این زندانی سیاسی نامه خود را با بخشی از شعر شیرکو بیکس آغاز میکند که پس از اجرای حکم اعدام فرزاد کمانگر و همراهانش آن را سروده بود و در ادامه میگوید؛ ” امروز هم کشتند، هویتشان در همین است که بکشند، آن کس که بخاطر کُرد و بلوچ بودنش در مظان اتهام بیشتریست را راحتتر میکشند.”
متن کامل پیام سپیده قلیان که به دست ههنگاو رسیده است در پی میآید؛
بفرمایید سنندج را اعدام کنید
سر مهاباد را ببرید.
بفرمایید نگذارید کودکان ما به دنیا بیایند
بفرمایید نگذارید باران ببارد
و نگذارید گیاه بروید و نگذارید زمین زندگی کند
شیرکو بیکس
شب تا صبح نمتوانیم بخوابیم از کابوس اعدام، گلرخ با چشمهای مضطرب به صفحه تلویزیون نگاه میکند، زیرنویس شبکه خبر امروز خبر قتل چه کسی را منتشر میکند، نرگس و دستهای مضطرب هم بندهایم، مهوش و چشمهای اشک آلود خواهرانم، محبوبه با گریه کنار سپیده، و بعد بانگ مرگ بر خامنهای از هواخوری زندان سکوت مرگبار این دهشت بیکران را میشکند. امروز هم کشتند، هویتشان در همین است که بکشند، آن کس که بخاطر کُرد و بلوچ بودنش در مظان اتهام بیشتریست را راحتتر میکشند. دوباره فریاد مرگ بر خامنهای از هواخوری زندان اوین بلند میشود
های جنایتکاران سبوعیت آدمکشی شما اگر تمامی ندارد، مبارزه ما نیز خستگیناپذیر است. تفاوت اینست که آنکه پیروز است ماییم، همانطور که پژمان فاتحی با خانوادهاش گفته است: «این مرگ با افتخار است به همسرم بگویید برایم سیاه نپوشد و ناراحت نباشد»
یا همانطور که محسن مظلوم در ملاقات با مادرش گفته است:
“از جوانا و همەی همسنگرام میخوام کە محکم و با ارادە باشند؛ هر اتفاقی افتادگریە و زاری نکنند و بە ما افتخار کنند”.
صدا میکنیم، پژمان را، محسن را، وفا را، محمد (هژیر) را. قلب ما با آنهاست، قلب ما با جوانا، با بیان، با ماریا است، قلب ما با مادران این عزیزان است. قلب ما با کردستان است.
در این شب وحشت همراه با شما فریاد میزنیم نه به اعدام که تاریخ پس از پیروزی حق بر جنایت و کشتار در ایران شاهد باشد چه بر ما میرود و چه مقاومتی در جریان بوده است.
یکشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۲
سپیده قلیان بند نسوان اوین