«آبِ خوردن نداریم؛ سادهترین نیازهای انسانی را نمیتوانیم برآورده کنیم…. همه چیز تخریب شده؛ نمیدانیم غصه امروزمان را بخوریم یا برای فردا زانوی غم به بغل بگیریم… ما ماندهایم و یارانه و دیگر هیچ…..»
بیش از هشت روز از سیل مهیبِ جنوب سیستان و بلوچستان میگذرد؛ در این روزهای سخت، امدادرسانیِ قطرهچکانی و ناهماهنگ نتوانسته مرهمی بر رنجها و زخمهای مردمانِ فرودست جنوب این استان محروم باشد؛ مردمی که شغل غالبشان (اگر شغلی باشد) با هزار سختی، دامداری و کشاورزی و باغداریست؛ حالا در بیش از ۲۰۰ روستا، زمینهای کشاورزی کامل تخریب شدهاند؛ آببندها از میان رفتهاند؛ چاههای مزارع خراب شدهاند و دامها جان باختهاند. حتی چاههای فاضلاب خانهها با گل و لای سیلاب پُر شدهاند و مردم برای قضای حاجت مشکل جدی دارند.
حالا حتی اگر امروز این مردم لقمه نانی برای خوردن و چند قوطی آب معدنی برای رفع عطش داشته باشند، که البته اینها هم در همهی روستاها به خصوص مناطق دورافتادهتر یافت نمیشود و حکم کیمیا را دارد، نانِ فردا در تنور افتاده و کامل سوخته؛ اینجا دیگر شغل نیست، پول نیست؛ حتی جاده هم نیست…..
خسارات سیل
در روزهای گذشته، رسانهها از «سیلاب در ۱۶ شهرستان و هزار و ۹۴۷ روستا در سیستان و بلوچستان» خبر دادند؛ شهرستانهای نیکشهر، قصرقند، دشتیاری، چابهار، کنارک، خاش، سیب و سوران، فنوج، ایرانشهر، میرجاوه، دلگان، سراوان، زاهدان، نیمروز، سرباز و مهرستان درگیر سیلاب و مصائب آن شدهاند. چابهار با ۴۸۰ و نیکشهر با ۳۳۰ روستا بیشترین تعداد روستاهای خسارت دیده را داشتند.
بارندگیها از هفتم اسفندماه آغاز شد اما روزها پس از آغاز بارندگیهای شدید، تصاویر ماهوارهای منتشر شده نشان میدهد که همچنان در مناطق گستردهای از این استان، طغیان رودخانهها و مسدودی راههای اصلی ادامه دارد؛ در بعضی از مناطق دورافتادهی درگیر سیل، تقریباً هیچ امدادی صورت نگرفته است و البته هیچ برنامهای برای بازسازی زیرساختهای از دست رفته اعلام نمیشود، گویا چنین برنامهای در دستور کار نیست….
برآورد حداقلی خسارات سیل، ۱۷۰۰ تا ۲۰۰۰ میلیارد تومان است و دهها هزار نفر در این بلیه آسیب دیدهاند و گرفتار شدهاند. چند روز بعد از سیلاب، معاون راهداری سازمان راهداری و حملو نقل جادهای سیستان و بلوچستان به صداوسیما اعلام کرد که «راه دسترسی حدود ۱۷۸ روستا مسدود شده» و امکان بازگشایی این راهها تا فروکش کردن آب وجود ندارد.
پانزدهم اسفند، روزها بعد از آغاز بارندگی که به معنای روزها بیآبی و فقدان شستشو و نظافت است، که به معنای تشنگی و آلودگی بدنِ خردسالان و بچهها برای چندین روز متوالیست، «هاشم امینی» مدیرعامل آبفای کشور از مناطق سیلزده استان سیستان و بلوچستان بازدید کرد و گفت: شبکه آب ۲۰۰ روستا که در جریان سیل اخیر به صورت کامل قطع شده بود، تا ۲۴ ساعت آینده وصل و وارد مدار میشود….
اما تصایری و کلیپهایی که در این هشت روز مردم جنوب سیستان و بلوچستان از مصائب سیل و کمبودها در فضای مجازی منتشر کردهاند، به غایت غمانگیز است؛ «شب عید» بیکار و بیروزی ماندن، درد کمی نیست، اصلاً ساده نیست….
نگرانیها و دردهای مردم محلی
چندین روز بعد از بروز سیلاب سنگین، به سراغ مردم و فعالان محلی رفتم؛ نگرانی اصلی همه آنها یک چیز است: «زیرساختها نابود شده، در این اوضاع، کنسرو لوبیا و کمی برنج تایلندی به کار ما نمیآید، فکری برای بازسازی فوری و اساسی کنند؛ زمینهای کشاورزی، چاههای آبیاری، چاههای فاضلاب، اینها نیاز به تعمیر و بازسازی دارند؛ با چند سر عائله از این به بعد، نان خالی هم دیگر در سفره نداریم….».
امیر بلوچ، فعال اجتماعی منطقه دشتیاری، در مورد اتفاقات این چند روز و کمبودها به ایلنا گفت: از روزی که سیل اول آمد، کل زیرساختهای کشاورزی از بین رفت؛ آببندهایی که قبلاً با امدادهای مردمی درست شده بود، کلاً نابود شد؛ کشاورزی مردم بخشهای مختلف مثلِ «هورکی»، «تلنگ» و «دشتیاری» به چشم بر هم زدنی از بین رفت. کشاورزی این منطقه بیشتر دیم است؛ حالا زمینهای کشاورزی به همراه کشتِ دیم در بیش از ۲۰۰ روستای منطقهی ما خراب شده؛ جاده، چاه، مدرسه، همه چیز خراب شده.
این فعال اجتماعی اضافه کرد: زیرساختهای جادهای خسارتِ بسیار دیده؛ در بعضی مناطق، جادهی کنارگذری برای رفت و آمد باز کردهاند، اما مشخص نیست چه زمانی قرار است این جادهها تعمیر اساسی شوند. پلها همه شکسته….
به گفته این شهروند، دامها هم کم و بیش از بین رفتهاند و آنهایی که باقی ماندهاند، غذا و علوفه ندارند.
«آبها عموماً آلوده شده است و مردم نیاز به آب شرب دارند»؛ بلوچ با بیان این جمله میافزاید: دولت اگر واقعاً میخواهد کمک کند و پای کار بیاید، باید کار اصولی کند و نسبت به تعمیر زیرساختها و جادهسازی اقدام نماید؛ مشکلات ما با لوبیا و تُن ماهی حل نمیشود. بیایند بولدوزر و لودر در اختیار مردم بگذارند تا لااقل خودشان آببندها و زمینهای کشاورزی را تعمیر کنند؛ بعد از این، این مردم چه باید بکنند؟!
او که نگران آینده است؛ میگوید: اگر زیرساختها را درست نکنند، مردم اینجا کلاً بیکار میشوند؛ اینجا شرکت و کارخانه نیست؛ راه نان درآوردن فقط کشاورزی دیم است؛ اگر این راه بسته شود، مردم باید با یارانه زندگی کنند؛ با یارانه نان خالی هم نمیشود خرید….
عبدالنبیِ عبدی، کدخدای روستای هورکی در دشتیاری بالا است؛ او در مورد خسارتهای سیل در این منطقه میگوید: اینجا مردم بیشتر باغدار هستند؛ چاههای آب باغها خراب شدهاند، دامها تلف شدهاند، آنهایی هم که ماندهاند، با این شرایط دوام نمیآورند.
کدخدای روستای هورکی در توصیف امدادرسانیِ این روزها میگوید: به جز نیروهای هلال احمر، هیچ کس به اینجا نیامد؛ چند نفری از هلال احمر آمدند، اما برای بازسازی و تعمیر سراغمان نیامندند؛ حتی جهادکشاورزی، کارشناس به روستای ما برای بازدید نفرستاده، تلفنی از ما خسارتها را پرسیدهاند و به ما گفتهاند بروید از مرکز بخش فرم بگیرید، خسارتها را در این فرمها بنویسید و ببرید تحویل دهید؛ خودشان یک کارشناس به منطقه نفرستادند تا ببینند باغات مردم چقدر خراب شده و چه چیزهایی نیاز است.
عبدی «تعمیر چاههای آب و فاضلاب» را مهمترین نیاز مردم دشتیاری بالا میداند و میگوید: با کمکهایی که تا حالا شده، مشکلات ما حل نمیشود؛ بیایند اساسی به ما کمک کنند؛ زمینهای مردم کامل خراب شده؛ ما در زمینهایمان موز و انبه کاشته بودیم، حالا محصولاتمان از بین رفته؛ درختهای انبه شکوفه زده بودند اما همه شکوفهها ریخت؛ امسال در این منطقه اصلاً انبه و موز ثمر نمیدهد..
همه روستاهای منطقه بدون استثنا، گرفتار شدهاند؛ عبدالواحد نبوی، شورای یکی از روستاهای بخش پُلان در رابطه با گرفتاریهای سیلاب میگوید: فعلاً امداد چندانی صورت نگرفته؛ بندهای زمینها را آب برده؛ دستشوییها و چاههای فاضلاب خراب شده؛ دیوارها خسارت دیدهاند، حتی خانههای مسکونی ترک برداشتهاند.
«کشاورزان و باغداران روستا همگی شغل خود را از دست داده و بیکار شدهاند»؛ نبوی با گفتن این جمله ادامه میدهد: فقط آمدهاند و آب مدرسهی روستا را تخلیه کردهاند؛ مدرسه روستا را کامل آب گرفته و خراب شده؛ امروز نیاز مبرم ما، خاکبرداری زمینهای کشاورزیست؛ تراکتور و بولدوزر باید به ما بدهند؛ هیچ کس نیامده ببیند ما واقعاً به چی نیاز داریم، یک بولدوزر به روستا ندادند؛ حتی خسارات کشاورزی را برآورد نکردهاند. چاههای فاضلاب مردم هم خراب است و به امان خدا رها شده….
به سراغ هر کدام از آدمهای این منطقه که رفتم، روایتِ غمباری از کمبودها و نگرانیها داشت، صدیقه، زنی از روستاهای دشتیاری است که خانوادهاش این آخر سالی، همه چیزش را از دست داده؛ او که آینده را تیره و مبهم میبیند؛ میگوید: «تا قبل از این هم کار و درآمدی نداشتیم؛ کشت دیم داشتیم که آنهم از بین رفت؛ راهها هم خراب شده؛ این چند روز با آب معدنی و غذاهای امدادی زندگی کردهایم؛ اما واقعاً چند وقت، چند سال طول میکشد تا همه چیز به حالت اول برگردد؛ ما غیر از یارانه هیچ درآمدی نداریم؛ لااقل به ما پول و وام بلاعوض بدهند، لااقل چاههای فاضلابمان را تعمیر کنند…..».