بخشی از گزارش سیاسی کمیته رهبری کومهله و کمیته اجرائی به پلنومهای حزب کمونیست ایران و کومهله
با توجه به شرایط سیاسی ویژه ای که در این گزارش به تفصیل مورد بررسی قرار گرفت، پلنوم کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران و کمیته مرکزی کومەلە فرصتی بود برای جمع بندی مجدد خطوط اساسی استراتژی و تاکتیکی ما در جنبش کردستان و در این رابطه بر نکات زیر تاکید شد:
١. این واقعیت آشکار که جنبش مردم کرد در چهار کشور منطقه در شرایط اجتماعی و اقتصادی متفاوت، و بویژه در مقابل رژیمهای سیاسی متفاوتی جریان داشته است، ویژگی معینی به احزاب و گرایشات سیاسی میبخشد. در عین حال در جنبش مردم کردستان برای رفع ستم ملی سازمانهای سیاسی ای با گرایشات کاملا متفاوتی از اصلاح طلبی تا چپ انقلابی حضور دارند. گرایشاتی وجود دارند که مبارزه ملت کرد را صرفا به مطالباتی اصلاح طلبانه در چهارچوب مشارکت در پروسه سیاست دولتهای اشغالگر و دیکتاتور نظیر آموزش زبان مادری، پوشیدن لباس سنتی و از این قبیل تقلیل میدهند و در عین حال گرایش سوسیالیستی نیز وجود دارد که بر اساس واقعیات عینی و تجربیات تاریخی باور دارند که مسئله کرد و رهایی آنها از ستم ملی و طبقاتی در چهارچوب دولتهای دیکتاتور و ارتجاعی کنونی امکان تحقق ندارند و همانند هر ملت دیگری فقط مطالبات فرهنگی نمیتواند ستم ملی را رفع کند و این ستمگری همانند استخوان لای زخم باقی خواهد ماند. چپ انقلابی و سوسیالیست در جنبش کردستان مسئله کرد را به مسئلهِ رهایی جمعی از همه اشکال سلطه حاکمیت مرکز، ستم طبقاتی، ستم جنسیتی و ستم زیست محیطی گره میزند. این کارگر و زحمتکش کرد است که در اثر فشار ستم طبقاتی و ملی حاضر به مبارزه تا پای جان است، اگر نه در جهان سرمایه داری کنونی، برای سرمایه مرزها را برداشتەاند.
٢. اما، واقعیت پایه ای علت وجودی گرایشات سیاسی و احزاب متنوع، وجود طبقات مختلف در جامعه است. ملت کرد نیز مانند هر ملتی از طبقات مختلف تشکیل میشود و با وجود ویژگیهای جامعه سرمایه داری در هر یک از چهار کشوری که مردم کرد در آن زندگی میکنند، مردم کرد نیز به طبقات فقیر و غنی ( کارگر و سرمایه دار) ، بالادست و فرودست، زحمتکش و صاحب سرمایه، و به طور خلاصه به طبقه بالا، طبقه متوسط، و طبقه پائین تقسیم میشوند. احزاب و سازمانهای سیاسی کرد نیز، هر کشوری که عرصه فعالیت شان باشد، برای پیشبرد مبارزه و تحقق برنامه شان بر اقشار معینی تکیه میکنند، و متقابلا هر قشر و طبقه ای منافع خود را در اهداف و برنامههای حزب و سازمان معینی منعکس میبیند. گرایش چپ و سوسیالیستی نه تنها مطالبات فرهنگی ملت کرد را بلکه مطالبات رادیکال اقتصادی و اجتماعی دیگر را نیز نه در چهارچوب همکاری با دولتهای اشغالگر و اخته کردن جنبش، بلکه در همبستگی با جنبشهای پیشرو و مترقی سراسری دنبال میکند. طبقه کارگر در کردستان علاوه بر اینکه زیر بار ستم ملی قرار دارند، از استثمار، فقر و نابرابری رنج میبرد. مبارزه برای رهائی از ستم ملی را نمیتوان از مبارزه مردم کارگر و زحمتکش برای رهائی از نابرابری طبقاتی جدا کرد.
۳. مشروعیتزدایی از مقاومت مسلحانه. گرایشها و احزاب لیبرال و محافظه کار در کردستان، این روزها در همراهی با دستگاههای تبلیغاتی غرب از بی ثمر بودن مبارزه مسلحانه داد سخن میدهند و در مطلوبیت روشهای مسالمت جویانه و مدنی قلم فرسائی میکنند. به زعم آنها گویا عصر ما «عصر دیالوگ و گفتگو» است. گویا دست بردن به اسلحه توسط مردم کردستان رنج بیهوده بوده است. این جریان از جانب کسانی که سوء نیتی ندارند، در بهترین حالت یک توهم است و به عنوان یک جریان سیاسی یک فریبکاری آشکار است زیرا:
اول، مبارزه مسلحانه با هجوم نیروهای رژیم اسلامی، به مردم کردستان تحمیل شد. مردم کردستان آزادی میخواستند و چون مصمم بودند از دست آوردهای دموکراتیکی که در جریان سرنگونی رژیم شاه به دست آورده بودند دفاع کنند، به ناگزیر دست به اسلحه بردند. آنها به خشونت متوسل نشدند بلکه در برابر خشونت ایستادگی کردند و از حرمت انسانی خود دفاع کردند.
دوم، با هجوم رژیم اسلامی به سازمانهای سیاسی و مردم آزادیخواه در سراسر ایران، دهها هزار نفر به سیاهچال ها کشیده شدند، شکنجه و اعدام شدند، ناپدید شدند و یا از ایران گریختند. مقاومت مسلحانه در شکل پیشمرگایتی سنگری بود در مقابل یورش وحشیانه رژیم به کردستان، بعلاوه در طول ۸ سال جنگ ارتجاعی ایران و عراق به دلیل همین شکل مقاومت رژیم هیچگاه نتوانست جوانان کردستان را در مقیاس وسیع به سربازی ببرد و در میدانهای جنگ قربانی کند. جنگی که صدها هزار تن از جوانان ایران در آن قربانی شدند.
سوم، دستگاههای تبلیغاتی غرب، در حالیکه خود تولید کننده مدرنترین ابزارهای متنوع اعمال خشونت و سرکوب هستند و از فروش آن به دیکتاتورها سودهای عظی را به دست میآورند و در قبال آن بر خشونت دولتهای منطقه علیه مردم کرد مهر تائید میزنند، قربانیان این جنایات را که علیرغم میل خود دست به اسلحه بردەاند، به درپیش گرفتن راههای مسالمت آمیز دعوت میکنند. آنها حق دفاع مشروع را برای مردم کرد به رسمیت نمیشناسند.
چهارم، تحقق استراتژی ما در جنبش کردستان هرگز بر مبنی پیروزی نظامی پیشمرگ پایه ریزی نشده است. چشم انداز ما برای رهائی مردم کارگر و زحمتکش انقلاب است. یعنی پروسه ای که از درون شهرها آغاز و با تظاهراتهای عظیم و سازماندهی شده به سرنگونی انقلابی حکومت اسلامی منجر میشود. انقلابی که نیروی محرکه آنرا کارگران و زحمتکشان و ستمدیدگان تشکیل میدهد. چنین انقلابی نه صرفا ناشی از أراده ما، بلکه مبتی بر واقعیان بنیادی اقتصادی و اجتماعی است. تضادهای طبقاتی، نابرابری ها و تبعیض ها، محرومیتهای اجتماعی، فقدان آزادیهای فردی و سیاسی و غیره به اضافه مبارزه مستمر، آگاهگرانه و سازمانیافته در یک جامعه است که آن را به سوی انقلاب و ایجاد تحول بنیادی اقتصادی و اجتماعی سوق میدهد.
پنجم، به عنوان یک اصل ما قبل از هر چیز خواهان آن هستیم که همه اهداف عادلانه و انسانی خود را از راههای مسالمت آمیز متحقق کنیم. در واقع این دشمنان ما هستند که دست بردن به سلاح را بر ما تحمیل میکنند. مبارزه مسلحانه به عنوان یک تاکتیک سیاسی معین به ارزیابی مشخص از شرایط سیاسی، زمان و مکان مناسب، توازن قوا، ظرفیت و امکانات مادی، توانائی عملی تداوم آن و غیره مربوط میشود. قریب به سه دهه است که کومەلە در عین اینکه مسلح بوده و بازوی مسلح داشته است، به دلیل همین ارزیابی مشخص آن را از دستور کار خود خارج کرده است. در این دوره جنبش کردستان در اشکال متنوع توده ای اعتصاب ها، اعتراضات و غیره ادامه داشته است که کومەلە در آن ایفای نقش کرده است. خیزش انقلابی زن، زندگی، آزادی، یکی از عرصههای پر شور آن است.
۴. مذاکره با جمهوری اسلامی:
هر چند وقت یکبار و بویژه در ماههای اخیر موضوع مذاکره این یا آن حزب با جمهوری اسلامی شایع میشود. لازم است که سیاست کومەلە در رابطه با این موضوع یکبار دیگر به روشنی بیان گردد.
از نظر ما مذاکره با دشمن به خودی خود مردود نیست. مذاکره با فاسد ترین دشمنان هم میتواند بخشی از مبارزه علیه خود آنان باشد. اما مذاکره نمیتواند بر توهم به تغییر ماهیت دشمن یا فریب دشمن استوار باشد. مذاکره با دشمن نمیتواند به چیزی جز محاسبه توازن قوای کلی دوطرف متکی باشد. فریبکاری دشمن با اهداف توطئه گرانه آنگونه که در کردستان ایران چند بار پای آن به میان آمده است را، نمیتوان مذاکره نامید.
چنانچه در شرایط خاص و معینی مذاکره و گفتگو با دولت ضرورت سیاسی پیدا کرد، اصل توافق همگانی در مورد قبول یا رد مذاکره به رسمیت شناخته شود و به عنوان یک مسئله ملی و عمومی به آن نگریسته شود، علنی باشد، و در صورت انجام چنین مذاکرهای، مکانیسم و روش کلی پیشبرد آن مورد توافق عمومی باشد. یکی از شرایط ما برای همکاری با احزاب سیاسی کردستان پذیرفتن همین مسئله است.
اما از نظر ما با وجود رژیم جمهوری اسلامی، اهداف برحق و عادلانه مردم کردستان قابل تحقق نیست. سناریوی پیروزمند و پیشرو در گرو اتحاد جنبشهای اجتماعی و اتحاد داوطلبانه ملل ساکن ایران نه فقط برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی، بلکه برای ساختن جامعهای آزاد، برابر و مرفه که در آن تودههای کارگر و زحمتکش به مثابه اکثریت این جامعه مقدرات آن را تعیین کنند، میباشد.
