
مقدمه: دریاچه ارومیه؛ نگین شور شمالغرب ایران
دریاچه اُرومیه (Lake Urmia) بزرگترین دریاچه داخلی ایران و یکی از بزرگترین دریاچههای شور جهان است. این دریاچه در شمالغرب کشور، بین دو استان آذربایجان غربی و آذربایجان شرقی قرار دارد و تا پیش از آغاز روند خشکی، نقش حیاتی در تعادل اقلیمی، اقتصاد محلی و زیستبوم منطقه ایفا میکرد.
وسعت دریاچه:
در دهههای گذشته، دریاچه ارومیه در بیشینه حالت خود، حدود ۵,۸۰۰ کیلومتر مربع وسعت داشت؛ یعنی تقریباً معادل نصف مساحت دریای مرده (Dead Sea) و حتی بزرگتر از برخی کشورهای کوچک مانند لبنان یا قطر.
طول و عرض:
- طول دریاچه: حدود ۱۴۰ کیلومتر
- عرض متوسط: حدود ۵۵ کیلومتر (در بیشترین حالت تا ۵۰–۶۰ کیلومتر)
عمق:
- میانگین عمق آن در گذشته حدود ۶ متر و در برخی نواحی تا ۱۶ متر میرسید. اما در سالهای اخیر در بسیاری از نقاط به کمتر از یک متر کاهش یافته است.
شوری آب:
این دریاچه بهدلیل میزان بالای نمک (تقریباً ۳۰۰ گرم در لیتر در حالت بحرانی)، یکی از شورترین دریاچههای جهان بهشمار میرفت. همین ویژگی، آن را به زیستگاه خاصی برای آرتِمیا اورمیانا (نوعی سختپوست مقاوم به شوری) و مأمن پرندگان مهاجری چون فلامینگو، پلیکان و اردکهای وحشی تبدیل کرده بود.دریاچه اُرومیه، یکی از بزرگترین دریاچههای شور جهان و مهمترین پهنه آبی داخلی ایران، طی دو دهه گذشته بهسرعت به سمت خشکشدن پیش رفته است. این دریاچه که زمانی میزبان اکوسیستم غنی و مقصد مهاجرت پرندگان و زیستگاه گونههای خاصی از موجودات بود، اکنون در آستانه نابودی کامل قرار گرفته است.

دلایل و عوامل
سوءمدیریت ساختاری
نظام جمهوری اسلامی طی چهار دهه با اعمال سیاستهای بدون پشتوانه علمی، اصول مدیریت پایدار منابع آبی را زیر پا گذاشته است. در حوضههایی مثل دریاچه ارومیه، مسئولان بهجای توجه به ظرفیت طبیعی منطقه، به بهانهی «توسعه»، پروژههای گسترده سدسازی و کشاورزی آبی را اجرا کردهاند، بدون هیچ ارزیابی زیستمحیطی مؤثر.
فساد نهادینهشده
پروژههای سدسازی در ایران، اغلب با فساد مالی، قراردادهای رانتی و زدوبندهای سیاسی همراه بودهاند. شرکتهای وابسته به سپاه پاسداران و نهادهای شبهدولتی با گرفتن پروژههای سدسازی، میلیاردها تومان بودجه عمومی را به پروژههایی اختصاص دادهاند که نهتنها مفید نبوده، بلکه مستقیماً به نابودی منابع آبی منجر شده است.
سیاستزدگی مدیریت آب
تصمیمگیریهای کلان در حوزه آب، بهجای اتکا بر نظر کارشناسان مستقل، در اتاقهای بستهی امنیتی و سیاسی گرفته میشود. کارشناسانی که به طرحهای زیانبار اعتراض میکنند، حذف میشوند یا تهدید. حتی ستاد احیای دریاچه ارومیه نیز، با فشارهای امنیتی و سیاسی از مسیر علمی منحرف شد و در نهایت شکست خورد.
توسعهی ناپایدار کشاورزی
جمهوری اسلامی با شعار خودکفایی غذایی، الگوهای نادرست کشت و مصرف آب را در مناطق کمآب ترویج کرده. مثلاً در اطراف دریاچه ارومیه، کشت محصولاتی مانند چغندر قند، هندوانه و سیب که آببر هستند، بهشدت افزایش یافت؛ بدون تأمین آب پایدار.
نادیدهگرفتن بحرانهای زیستمحیطی
اخطارهای مکرر دانشگاهیان، فعالان محیطزیست و سازمانهای بینالمللی نادیده گرفته شدند. نهادهای امنیتی حتی مانع گزارشگری مستقل در مورد وضعیت دریاچهها، تالابها و رودخانهها شدهاند.
سدسازی بیرویه، مدیریت ناکارآمد، فساد سیستماتیک و سیاستهای توسعهگرایانه بدون پشتوانه علمی، چهار ستون فروپاشی آبی ایران هستند؛ و دریاچه ارومیه تنها یکی از قربانیان این فاجعه است.
مسئول مستقیم این وضعیت، رژیم جمهوری اسلامی ایران است.
نابودی دریاچهها، خشکشدن تالابها، فرونشست زمین، و مهاجرت اجباری روستاییان همه نتایج همین سیاستهاست.
صدای مردم ایران و فعالان محیط زیست باید فراتر از مرزها شنیده شود. این یک بحران زیستمحیطی جهانیست، و سکوت در برابر آن، مشارکت در جنایت است.
