نویسنده: محمدرضا اسکندری

در روزهای اخیر، نشستی با عنوان «همکاری ملی برای نجات ایران» در شهر مونیخ آلمان برگزار شد؛ نشستی که در ظاهر به دنبال اتحاد برای آینده‌ای دموکراتیک بود، اما در عمل به صحنه‌ای برای تطهیر چهره‌ٔ سلطنت و بازنویسی تاریخ سرکوب اقوام و اقلیت‌ها بدل شد.
از میان اتفاقات پرسش‌برانگیز این گردهمایی، حضور افرادی به نام «نمایندگان مردم یارسان» بود که نه‌تنها هیچ‌گونه پایگاه مردمی یا مشروعیت سازمانی ندارند، بلکه به شکلی آشکار و خطرناک، حقیقت تاریخی را تحریف کرده و از سلطنت‌طلبانی حمایت کردند که میراث‌شان برای ملت‌های غیر فارس، چیزی جز اعدام، سرکوب، تبعیض و تحقیر نبوده است.

قاضی محمد، جمهوری مهاباد و چکمه‌ٔ پهلوی

پیش از آن‌که فرزندان سلطنت‌طلب در مونیخ شعار «نجات ایران» سر دهند، پدران‌شان بر فراز چوبه‌ٔ دار ایستاده بودند. قاضی محمد، پیشوای جمهوری مهاباد، در سال ۱۳۲۶ به فرمان محمدرضا شاه پهلوی اعدام شد. جمهوری مهاباد نخستین تجربه‌ٔ خودگردانی کردها در ایران بود؛ تجربه‌ای که با حمایت مردمی و خواست آزادی و عدالت آغاز شد اما با سرنیزه‌ٔ ارتش شاهنشاهی سرکوب شد.

اعدام قاضی محمد تنها نماد نیست؛ بلکه یادآور هزاران مبارز کرد است که توسط پدر و پدربزرگ رضا پهلوی در کوه‌ها و دشت‌های کردستان به خاک و خون کشیده شدند. حالا کسانی که وارث این خون‌ها هستند، با وقاحتی کم‌نظیر، خود را ناجی ملت‌ها جا می‌زنند.

یارسان: اقلیتی فراموش‌شده، نه فراموش‌کار

اگرچه درباره‌ٔ مردم یارسان کمتر سخن گفته می‌شود، اما تاریخ آنان سرشار از تبعیض، فشار و حذف هویتی است. در دوران پهلوی، مذهب رسمی کشور شیعه دوازده‌امامی بود و هر دگراندیشی به حاشیه رانده می‌شد.

هیچ فردی با هویت رسمی و علنی یارسانی، نه در سطوح بالای قدرت، و نه حتی در مسئولیت‌های میانی، جایی نداشت. آن معدود افرادی هم که برای بقا، ناچار به پنهان‌سازی هویت یا تغییر آن شدند، هیچ‌گاه به مقامی اثرگذار راه نیافتند.

بدتر از همه، این‌که در تبلیغات رسمی، رسانه‌های دولتی، و حتی در کتاب‌های درسی، مردم یارسان با القابی چون «شیطان‌پرست» توصیف می‌شدند. این یک تحقیر ساده نبود؛ پروژه‌ای سیستماتیک برای حذف هویت و ایمان مردمی بود که قرن‌ها در این سرزمین زیسته‌اند.

نقش ژاندارمری و مزدوران محلی در سرکوب مردم کرد و یارسان

از دیگر جنایت‌های پنهان دوران پهلوی، نقش ژاندارمری و مزدوران محلی – از جمله برخی افراد جذب‌شده از طبقات پایین یارسانی – در سرکوب مقاومت مردمی در مناطق کُردنشین و یارسان‌نشین بود. این نیروها، برای وادار کردن روستاییان و عشایر به تحویل سلاح‌هایشان، به بدترین و خشن‌ترین شیوه‌های تحقیر و شکنجه متوسل می‌شدند. بستن آفتابه به بیضه‌ٔ مردان تنها یکی از این روش‌ها بود؛ جنایتی که حافظه‌ٔ جمعی مردم آن را فراموش نکرده و نخواهد کرد.

در دوران جنگ ایران و عراق نیز، برخی از همین افراد یا فرزندان‌شان – برای چند کیسه آرد یا یک حلقه‌ٔ لاستیک تراکتور – گوش چوپانان کرد را می‌بریدند و به ارتش بعث تحویل می‌دادند. این واقعیت‌ها نه روایت شخصی، بلکه بخشی از سند زنده‌ٔ خیانت و فرصت‌طلبی است.

پاسخ روشنفکران و سازمان دموکراتیک یارسان

خوشبختانه، در برابر این تحریف‌ها، سکوتی در کار نبود. روشنفکران یارسانی و سازمان دموکراتیک یارسان با واکنشی صریح و قاطع، از کسانی که خودسرانه و بدون مشروعیت از جانب این ملت سخن گفته بودند، اعلام برائت کردند. آنان تأکید کردند که مردم یارسان، چه در گذشته و چه امروز، در کنار نیروهای آزادی‌خواه، عدالت‌طلب و برابری‌محور ایستاده‌اند، و هرگز در صف قاتلان قاضی محمد و خادمان دستگاه پهلوی نخواهند ایستاد.

سخن آخر: حافظه‌ٔ تاریخی را نمی‌توان خرید

شاید در سالن‌های شیک مونیخ بتوان میکروفن‌ها را تصاحب کرد، اما حافظه‌ٔ تاریخی ملت‌ها نه با پول خریده می‌شود، نه با دروغ پاک می‌گردد. مردم یارسان و کردستان، خاطره‌ٔ خشم، خون و خیانت را به یاد دارند.
و به یاد دارند که هرگاه قدرت‌طلبان تاریخ را وارونه نوشته‌اند، صدایی برخاسته که گفته:

ما نه فراموش می‌کنیم، نه می‌بخشیم، و نه هرگز بیعت می‌کنیم.