✍️ نویسنده: کامران چاهتل (ترکیه)
📅 دوشنبه، ۲۸ ژوئیه ۲۰۲۵

🖋 مقدمه
ایران امروز نه در آستانه آغاز یک گفتوگوی تازه، بلکه در نقطه پایانی یک تجربه تاریخی ایستاده است. تجربهای که از دهه ۱۳۷۰ خورشیدی با عنوان «اصلاحات» آغاز شد و در هر بزنگاه سیاسی، با چهرهای جدید اما با ساختاری یکسان به جامعه تحمیل شد. اصلاحطلبی در جمهوری اسلامی، هرگز پروژهای برای تغییر واقعی نبود؛ بلکه ابزاری برای بازتولید قدرت در همان چارچوب ولایتمدارانه. مردم ایران بارها به این جریان فرصت دادند، اما هر بار، نتیجه چیزی نبود جز تکرار و بازآرایی همان نظم سرکوبگر.
♟️ دوره اول: شیخ رفسنجانی – پدرخوانده اصلاحات
اکبر هاشمی رفسنجانی، با چهرهای عملگرا و توسعهمحور، پروژه موسوم به «سازندگی» را پیش برد. اما خصوصیسازیهای رانتی، تولد طبقهای نوین از رانتخواران و ادامه سرکوبهای سیاسی، ماهیت واقعی اصلاحات او را آشکار کرد. او بنیانگذار همان اصلاحطلبی حکومتی بود که بهجای دگرگونی ساختار، تنها صورتبندی قدرت را بازچینی کرد؛ در چارچوب همان ولایت مطلقه فقیه.
🕸 دوره دوم: شیخ لبخندها – محمد خاتمی
انتخابات دوم خرداد ۷۶، انفجار امید در جامعه بود. وعدههایی چون آزادی، جامعه مدنی و گفتوگوی تمدنها، بسیاری را با خود همراه کرد. اما در عمل، دوران هشتساله خاتمی با قتلهای زنجیرهای، توقیف مطبوعات، سرکوب جنبش دانشجویی و عقبنشینیهای پیاپی در برابر ساختار امنیتی همراه بود. خاتمی، با وجود ادبیات نرم و چهره صلحطلب، سرانجام به پایداری همان ساختاری کمک کرد که وعده تغییرش را داده بود.
🦊 دوره سوم: شیخ شیاد بنفش – حسن روحانی
روحانی با شعار «کلید حل مشکلات» آمد، اما نتیجهاش گشودن درهای تازهای به سوی بحران بود. توافق برجام، که میتوانست فرصتی برای تنفس اقتصادی باشد، به ابزاری برای وقتکشی بدل شد. سرکوب خونین آبان ۹۸ و سقوط بیسابقه اقتصادی، چهره واقعی اصلاحطلبی حکومتی را بهروشنی آشکار کرد: نهتنها ناتوان از ایجاد تغییر، بلکه همدست در سرکوب تاریخی.
🦚 دوره چهارم: میر حسین موسوی – نوستالژی «عصر طلایی امام»
پس از سالها حصر و سکوت، میر حسین موسوی تلاش کرد با بیانیههایی تازه بهعنوان صدای اخلاقی و آلترناتیو مطرح شود. اما تأکید مکرر او بر بازگشت به «عصر طلایی امام» برای بسیاری یادآور سالهای جنگ، سرکوب، اعدامهای گسترده و اقتصاد کوپنی است. او نیز بهجای نگاهی به آینده، در دام گذشتهای ایدئولوژیک گرفتار ماند. برای جامعهای که از تکرار تاریخ زخمی است، این رجعت، نه راهحل، بلکه بنبست دیگری بود.
🩺 دوره پنجم: پزشکیان – آخرین امید فریب
انتخابات ۱۴۰۳ و پیروزی مسعود پزشکیان با کمترین میزان مشارکت مردمی، پایان رسمی سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان بود. پزشکیان که حتی در ظاهر وعده اصلاح ساختار را نداد، با حمایت مستقیم رهبر جمهوری اسلامی وارد میدان شد. اینبار مردم نه فریب خوردند، نه امید بستند. مشارکت پایین، بیانگر آگاهی جمعی نسبت به پایان بازی دوگانه اصولگرا–اصلاحطلب بود.
🧠 تحلیل فلسفی و ژئوپلیتیکی
اصلاحطلبی حکومتی هیچگاه دغدغهاش حق حاکمیت مردم نبود. از رفسنجانی تا پزشکیان، اصل بنیادین این جریان، بقای نظام بوده است. امنیت ملی در این چارچوب، نه به معنای امنیت شهروندان، بلکه حفاظت از ساختار قدرت است. این جریان حتی در برابر نفوذ خارجی، سیاستی دوگانه داشته: از یکسو با ادعای «مبارزه با دشمن»، فضا را امنیتی کرده و از سوی دیگر، در برابر نفوذ موساد و شبکههای اطلاعاتی در قلب تهران، سکوت یا حتی مماشات پیشه کرده است.
امروز دیگر بر کسی پوشیده نیست که همانهایی که فریاد «استقلال» سر میدهند، دههها در برابر دخالتهای خارجی یا ناتوان بودهاند یا شریک.
🔍 نتیجهگیری: پایان یک بازی تکراری
مردم ایران دیگر فریب اصلاحطلبی درونساختاری را نمیخورند. تجربهی چهار دهه نشان داده که این جریان با چهرههایی نو، شعارهایی متفاوت، اما ساختاری ثابت بازمیگردد. اینبار جامعه نه بهدنبال تعویض نقاب، بلکه در پی پایان کل چرخه است.
استقلال و آزادی، نه از مسیر لبخند سیاستورزان حکومتی، که از ارادهی مستقل ملت خواهد گذشت. این مردم دیگر نه به ولایت مطلقه دل بستهاند، نه به ولایت اصلاحات. بازی به پایان رسیده است.
✍️ نویسنده: کامران چاهتل (ترکیه)
📅 دوشنبه، ۲۸ ژوئیه ۲۰۲۵
