
ولایتی در هراس از «کریدور ترامپ»؛ از قفقاز تا تنهایی تهران در میان متحدان
جمهوری اسلامی در برابر تغییر موازنه قدرت منطقهای
تحولات اخیر در قفقاز جنوبی و لبنان، دو عرصه حساس برای سیاست خارجی جمهوری اسلامی، همزمان تهران را در موقعیتی تدافعی قرار داده است. از یکسو، توافق تاریخی میان آذربایجان و ارمنستان برای واگذاری ۹۹ ساله «کریدور زنگزور» به ایالات متحده، ایران را از یک مسیر ترانزیتی کلیدی کنار گذاشته است. از سوی دیگر، واکنش تند دولت لبنان به اظهارات علیاکبر ولایتی درباره حزبالله، نشانهای از کاهش تحمل حتی در میان متحدان سنتی تهران است.
۲. قفقاز: «کریدور ترامپ» و حذف ایران از معادلات
در واشنگتن، الهام علیاف و نیکول پاشینیان با نظارت مستقیم آمریکا توافقی امضا کردند که طبق آن، دالان زنگزور بهعنوان یک مسیر ترانزیتی استراتژیک، تحت مدیریت و سرمایهگذاری ایالات متحده قرار میگیرد. این مسیر در ادبیات رسانهای آمریکا «مسیر ترانزیتی دونالد ترامپ برای صلح و شکوفایی بینالمللی» نام گرفته است.
برای ایران، این تحول صرفاً یک پروژه اقتصادی نیست؛ بلکه تغییر ژئوپلیتیکی است که میتواند مرزهای شمالی کشور را از ارتباط مستقیم با ارمنستان و قفقاز محروم کند و نفوذ ترکیه و ناتو را تا مرزهای ایران بکشاند.
ولایتی، مشاور سیاست خارجی علی خامنهای، در واکنش گفت:
«مگر قفقاز جنوبی بیصاحب است که ترامپ آن را اجاره کند؟ این گذرگاه به گورستان مزدوران ترامپ تبدیل خواهد شد.»
اما لحن تهدیدآمیز او واقعیت میدانی را تغییر نمیدهد: ابتکار عمل اکنون در دست واشنگتن، باکو و ایروان است و روسیه نیز به دلیل مشغولیت در جنگ اوکراین، نقش فعال گذشته را ندارد. این یعنی تهران، که خود را «میانجی تاریخی قفقاز» میدانست، به تماشاگر حاشیهنشین یک توافق تاریخی بدل شده است.
۳. لبنان: تضعیف جایگاه تهران در خانه حزبالله
همزمان، در خاورمیانه، موجی از فشارهای آمریکا و برخی کشورهای اروپایی، دولت لبنان را به سمت برنامهریزی برای خلع سلاح حزبالله تا پایان سال ۲۰۲۵ سوق داده است. این تصمیم بخشی از تلاش برای محدود کردن انحصار سلاح به نیروهای رسمی ارتش لبنان است.
ولایتی در واکنش، خلع سلاح حزبالله را «خوابی که تعبیر نخواهد شد» نامید و مدعی شد که مقاومت، قویتر از گذشته، طرحهای آمریکا و اسرائیل را خنثی خواهد کرد.
اما بیروت با لحنی بیسابقه به او پاسخ داد:
«به رهبری جمهوری اسلامی یادآوری میکنیم که شایستهتر است ایران به مسائل مردم خود بپردازد و بر تأمین نیازهای آنان تمرکز کند، به جای دخالت در امور بیارتباط با این کشور.»
این واکنش نشان میدهد که حتی متحدان سنتی جمهوری اسلامی نیز در برابر دخالتهای آشکار تهران به مرز صبر و تحمل رسیدهاند.
۴. تحلیل مشترک: انزوای تدریجی منطقهای
دو رویداد فوق، اگرچه از نظر جغرافیایی از هم دورند، اما یک پیام مشترک دارند: کاهش وزن ژئوپلیتیک جمهوری اسلامی و محدود شدن دایره نفوذش.
- در قفقاز، حذف از روند صلح و واگذاری مسیر ترانزیتی به آمریکا، نشانهای از افول نقش میانجیگرانه ایران است.
- در لبنان، واکنش رسمی دولت به سخنان ولایتی، بیانگر کاهش نفوذ کلامی تهران حتی در میان متحدانی است که سالها کمک مالی و نظامی از ایران دریافت کردهاند.
این انزوا محصول چند عامل است: سیاست خارجی متکی بر تهدید، وابستگی بیش از حد به بازیگران خاص مانند روسیه، و ناتوانی در ارائه طرحهای اقتصادی و دیپلماتیک جذاب برای شرکای منطقهای.
جمهوری اسلامی امروز در هر دو جبهه قفقاز و لبنان، بیش از آنکه کنشگر باشد، واکنشگر است. از «کریدور ترامپ» در قفقاز تا برنامه خلع سلاح حزبالله در لبنان، روندها بدون حضور فعال تهران شکل میگیرند و این کشور تنها به اظهارنظر و تهدید بسنده میکند.
اگر این روند ادامه یابد، ایران نهتنها از کریدورهای ترانزیتی و فرصتهای اقتصادی محروم خواهد شد، بلکه در عرصه امنیتی نیز شاهد کاهش نفوذ در میان متحدان سنتی خود خواهد بود—تحولی که میتواند به بازتعریف موقعیت جمهوری اسلامی در معادلات منطقهای منجر شود.
