پیش نویس
هفتاد سالگی را پشت سرگذاشتم. از ۱۶ سالگی به تعبیر امروزین کنشگریِ سیاسی و فرهنگی و به ویژه ادبی را آغاز کردهام. سال ۱۳۴۹ واقعه سیاهکل من را به چریکها نزدیک کرد و از همان هنگام تا سالهای ۶۸-۶۷ با فدائیان خلق بودم.
دانشجوی پزشکی بودم، داستان مینوشتم، با اهل قلم نشست و برخاست داشتم، گروه کوه و هسته مطالعاتی با هواداران چریکها برپا کردیم و با رفقای اهل هنر و سیاست، محمدعلی بهمنی، ایرج حیدری و محمد جرجانی “انتشارات چکیده” را در خیابان نظام آباد تهران راه انداختیم که پاتوق چپهای اهل قلم و هنر و سیاست شد.
در دوران پهلوی علیه رژیم پهلوی و محمد رضا شاه مبارزه کردم. ۴ بار بازداشت شدم و دو بار در دوره هائی کوتاه زندانی شدم. نخستین بار سال ۱۳۵۰ دستگیر شدم و در زندان قزل قلعه هنگام این بازداشت کوتاه به شدت توسط شکنجه گران ساواک مورد ضرب و شتم قرارگرفتم، کتکها هیچ، توهینها و تحقیرهایشان هنوز با من هستند. جرم این بود که ” کتابهای چپی” در خانه داشتم و رفیقِ عزیزم محمد جرجانی، که ساکن کاناداست و به خاطر هواداری از چریکها دستگیر شده بود، زیر سخت ترین شکنجهها اشارهای به نام من داشت و…
پس از انقلاب بهمن ۵۷ فعالیتهای سیاسیام را در کنار فدائیان خلق و فعالیتهای ادبی و پژوهشیام را ادامه دادم. سال ۶۳ مجبور به ترک دیار شدم. همسرم به جرم اینکه همسر من بود دستگیر شد و به خاطر ایستادگی جانانهاش بیش از ۴ سال در زندان حکومت اسلامی اسیر و گروگان بود.
سال ۶۸ در تبعید، از فدائیان خلق جدا شدم و بیشتر به نوشتن و پژوهش روی آوردم و با برخی محافل فرهنگی و سیاسی رابطه و همکاری هایی داشته و دارم.
در حال حاضر به عنوان یک سوسیال دموکرات جمهوریخواه عضو “جمعیت سوسیال دموکراسی برای ایران” و عضو”شورای ملی تصمیم” هستم. ۳۲ کتاب در قلمروی ادبی، تاریخی، پزشکی و… منتشر کردهام و فعالیتهای مطبوعاتی و رسانهای نیز داشتهام و تعداد زیادی مقاله و سخنرانی و گفت و گوی رسانهای در کارنامه دارم. (۱)
رضا پهلوی از نگاه من
تا چهارپنج سال قبل توجهی به رضا پهلوی و فعالیتهای وی نداشتم و دنبال نمیکردم، چرا که کار و حیات سیاسی او و خانوادهاش را پایان یافته میپنداشتم و آنچه جسته و گریخته در باره وی و کارهایش میشنیدم بیشتر نمایش هایی دل خوشکُنک و نوستالژیک میدیدم. در تبعیدگاهام (آلمان و امریکا) تا همین امروز نقد و نظرم را نسبت به رژیم پهلوی، رژیمی که تجربه کردم، نوشتم و خواهم نوشت. به عنوان یک کنشگر سیاسی و فرهنگی، یک نویسنده و پژوهشگر با بیش از ۵۴ سال فعالیت سیاسی و فرهنگی وظیفه خود میدانم که تجربههای سیاسی و فرهنگی خوب و بدم را به نسل جوان منتقل کنم، و داوری را به آنها بسپارم.
آشنایی بیشتر من با نظرات داریوش همایون و دوستانی در حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) تا حدودی سبب شد تا علیرغم تجربههای تلخ دوران محمد رضا شاه بار دیگر به مساله مشروطه خواهی فکر کنم. تا سالهای پایانی عمر داریوش همایون، او را “خائن به ملت ایران ” میپنداشتم و سراغ فکر و رفتار و آثارش نمیرفتم. متاسفم که دیر با افکار و کارهایش آشنا شدم.
پراگماتیسم سیاسیِ” جمعیت سوسیال دموکراسی برای ایران” در عرصه ائتلافها و ضرورت گفت و گو با جریانها و شخصیتهای سیاسی مختلف برای شکل دادن یک ائتلاف گسترده از نیروهای سیاسی و شخصیتهای چپ دموکرات، ملی گرا و راست میانه برای سرنگونی جمهوری اسلامی سبب نزدیکی بیشتر من با طیف مشروطه خواه و سامانۀ پادشاهی در خارج از کشور شد.
سال ۲۰۲۰، دوست عزیزم فواد پاشائی، دبیر کل حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) از من دعوت کرد تا در نشستی با هدف شکل دادن کمپینی علیه حکومت اسلامی (کمپین نه به جمهوری اسلامی) و در تداوم آن برپائی یک کنفرانس ملی با چشم انداز سامان دهی یک “ستاد پشتیبانی از مبارزات و مبارزان داخل کشور” شرکت کنم. گفته شد که در این نشست و نشستهای آتی رضا پهلوی نیز به عنوان حامیِ چنین پروژهای حضور دارد. موضوع دعوت را با رفقای” جمعیت سوسیال دموکراسی برای ایران” مطرح کردم و جمعیت با اتکا به سیاست ائتلافی مورد پذیرشاش، رخصت اینکه من به عنوان ” سخنگوی جمعیت ” در این نشستها شرکت کنم را داد.
جلسه مجازی بود. خوشرویی، ساد گی و صمیمیت رضا پهلوی نتوانست از حسی غریب که در من ریشه دوانده بود، جلوگیری کند. تلخیها و دردهای دوران محمد رضا شاه مثل برق از برابرم گذشتند. به خودم نهیب زدم: ” مسعود، کجا آمدی؟ باز هم اشتباه؟ “. تصمیم گرفتم فقط شنونده باشم اما سخن بر سرِ موضوع مهم تری با عنوان سازماندهی یک کمپین علیه حکومت اسلامی بود، سرانجام نظر دادم.
تا جلسه بعد با خودم کلنجارها رفتم، با دوستان “جمعیت سوسیال دموکراسی برای ایران” مشورت کردم آنها به ادامه کار و شرکت در جلسات ترغیبام کردند.
علیرغم پارهای تناقضها و ضعفها در متنها و سخنرانیها و رفتارهای رضا پهلوی، من دیدگاههای نظری و سیاسی وی در باره حکومت اسلامی و آینده ایران، ائتلاف جریانهای سیاسی از طیفهای گوناگون، و تاکیدشان برهمکاری و همصدائی شخصیتها را مثبت و به سود مردم و میهنمان میدیدم (و میبینم)، اما تا مدتی برایم سخت بود در جلسهای که او و دو سه تن از هواداران متعصباش شرکت داشتند، حضور پیدا کنم.
نشستها ادامه یافت، شرکت در جلسهها و دنبال کردن نظرات و دقت در گفتار و رفتار رضا پهلوی بتدریج تشویشها و دل نگرانیهایم را کاهش میداد.
گفت و گوها و تماسهای دو طرفه مجازی هم در سطحی محدود بر قرار شد. گهگاه بین ما پیامک هایی در رابطه با خبر یا پیشنهادی ویژه رد وبدل میشد. برایم جالب و دلنشین بود که با حسرت جای خالی “محمد علی فروغی”ها را گوشزد میکرد. در نشستها و برخوردهایش سه چیز را تاکید میکرد و میگفت به آنها باور دارد، موردهایی که از نگاه من هم پراهمیت بودهاند: گفت و گو و همکاری وائتلاف و اتحاد، اهمیت و نقش احزاب و تشکلها، جایگاه و نقش تعیین کنندۀ مبارزه و مبارزان داخل کشور.
برای همایشی که جمعیت سوسیال دموکراسی برای ایران برگزار میکرد از وی دعوت کردم شرکت کند که با خوشرویی پذیرفت، و همینطور به خواست خودش جلسه دیگری نیز با ” شورای مرکزی جمعیت سوسیال دموکراسی برای ایران” داشت که پاسخگوی پرسشها و نقدهای اعضای “جمعیت” شد.
انتشار بیانیه “پیمان نوین” من را دلگرم تر کرده بود و تردیدهای نزدیک شدن به او و افکارش را کاهش داد.
نشست “جرج تاون” و شکل گیری ” شورای همبستگی – گروه مهسا” امیدوار کننده بود. تاکید وی که گروه شش نفره ” مهسا” با جریانهای شکل دهنده ” پیمان همکاری” (۲) جلسات مشورتی داشته باشد سبب شد چند جلسه مشترک برای گفت و گو و تبادل نظر داشته باشیم. تلاش دوستان و من در” پیمان همکاری”، به عنوان وظیفهای ملی و دموکراتیک این بود که کمکی برای سرو سامان دادن به این گروه باشیم.
برخی نقدها و پیشنهادها
مجموعه دیدارهای مجازی و گفت و گوهای من با رضا پهلوی، و پیگیری سخنرانیها و برنامههایش در همین فاصله دوسه ساله اخیر مسایلی را پیش روی من قرار داده است که وظیفه خود میدانم مطرح کنم:
از نگاه من رضا پهلوی یکی از شخصیتهای سیاسی تاثیر گذار در سپهر سیاسی میهن ماست، شخصیتی که پیش تر اشاره کردم دیدگاههای داریوش همایون، یا به تعبیری راست میانه و تا حدودی لیبرال دموکراسی را نمایندگی میکند. شخصیتی که خود را اخلاق مدار دانسته و تلاش کرده است پایبندی به سرشت دموکراسی، یعنی پراگماتیسم را در گفتار و رفتارش نشان دهد. هر چند تاکید کرده است که “خودش” است و هیچکس نمیتواند او را “محاصره ” فکری و رفتاری بکند اما رد پای افکار داریوش همایون به عنوان الگوی نظری و سیاسی وی دیده میشود.
تحلیل شخصیت رضا پهلوی به عنوان یک شخصیت سیاسی با درک شرایط زیست، رشد و شیوۀ تربیت او امکان پذیر است. با اتکا به رویکردهای روشمندانۀ روانشناسانه و رفتار شناسانه و با بهره مندی از روانشناسی سیاسی میتوان به ویژگیهای گفتاری و رفتاری امروز وی پی برد و به شناخت بهتری از وی، که شخصیتی دُگم و ایستا نیست و تغییر و پویایی فکر و نظر او را میتوان شاهد بود، دست یافت. امیدوارم چنین تحلیل و ارزیابیای را اهل فن و روانشناسان سیاسی انجام دهند.
من به کوتاهی نکات مورد نظرم را از سر علاقه، دلسوزی، نگرانی و احساس مسئولیت بیان میکنم. متاسفم که میگویم، شک ندارم عفونت آفرینان ولُتوت ولُشوشِ عرصه مجازی، و راست و چپ افراطی را خوش نخواهد آمد، اما بی خیال: “ما گر ز سرِ بریده میترسیدیم، در محفل عاشقان نمیرقصیدیم”:
۱- رضا پهلوی یک ” شاهزاده ” است و این مساله مهمی ست برای کسانی که میخواهند با او همکاری سیاسی داشته باشند. منش و روش” شاهزادگی” را من نمیپسندم اما میفهمم که رضا پهلوی را در این عرصه نمیتوان تغییر داد. رضا پهلوی سعی میکند از منش و روش ” شاهزادگی”، که نوعی تکبر، تکروی، برتربینی و ژستهای فاصله گیرانه در آن است، فاصله بگیرد. او دوران کودکی و نوجوانی را به عنوان یک شاهزاده و در محیطی خاص زندگی کرده و پرورش و تربیت یافته است. بدیهی و طبیعی ست بسیاری از ویژگیهای آن نوع زندگی در گفتار و کردار او ریشه دوانده باشد. پس از انقلاب هم علیرغم فشارها و مشکلاتی که وی و خانوادهاش داشتند، همچون تغییر شرایط زندگی، مرگ پدر، خواهر، برادر و… همان سبک زندگی و مناسبات را داشته است، سبکی که در کنار ویژگیهای ” شاهزاده” بودن پندارِ پادشاه بودن هم به آن اضافه کرده است.
در جمعها و نشستها میدیدم برخی بدون فهم این ویژگیها تلاش میکردند به نوعی با رفتار و کلامشان همراه با نادیده گرفتن و یا کوچک جلوه دادن او نشان دهند که رضا پهلوی کسی نیست و یا حداقل هم سطح و هم قد و قوارۀ آن هاست. معنای سخن من پذیرش و تمکین به ویژگیهای ” شاهزادگی” و پادشاه پنداری نیست، مهم از نظر من فهم و درک این واقعیت و تنظیم یک رابطه متعادل و سازندۀ دو جانبه است تا در روابط فردی، جمعی و مناسبات سیاسی مشکل ایجاد نشود. در حاشیه نوشته باشم که از ویژگیهای رضا پهلوی، آنگونه که شاهد بودم واکنش منفی در برابر چاپلوسی بود، در جلسهای غیر مستقیم خطاب به چاپلوس گفت: ” منش و روش چاپلوسی آزارم میدهد. “
۲- رضا پهلوی بارها گفته است به عنوان یک شخصیت و چهرۀ سیاسی فقط وفقط میخواهد حامی تشکلها و شخصیتها و مردمی باشد که برای سرنگونی حکومت اسلامی مبارزه میکنند و به دنبال آزادی و آبادی ایران هستند. بارها گفته است مسئولیت اجرائی و گروهی و سازمانی نمیخواهد داشته باشد و قصد ندارد تشکل و حزبی تاسیس کند، اما متاسفانه خلاف گفتهاش عمل کرده و یا وانمود شده است، برای نمونه یکی دو بار وارد جمع و گروه و تشکلی شده اما پس از مدتی جمع را ترک کرده است. ترک کردنی که به آن جمع و شخص خود رضا پهلوی لطمه زده و نومیدی و سرخوردگی ببار آورده است. این واقعیت را او درک کرده و خودش را خوب شناخته است اما اطرافیان او و کسانی که مصرانه میخواهند با او کار کنند هنوز در نیافتهاند که رضا پهلوی علاقهای به انجام کار جمعی و سازمانی ندارد، و به قوائد و ضوابط کار جمعی نمیتواند پایبند باشد. تلاشها برای جذب او به کار اجرائی و جمعی با شکست مواجه شده و آسیبهای فراوان زده و اگر این روند ادامه پیدا کند آسیبهای بیشتری خواهد زد.
۳- کسانی که با رضا پهلوی همکاری کردهاند تغییر سریع نظر و تصمیم را ازضعفهای وی میدانند. میگویند در جمع نظری را میپذیرد اما در مدتی کوتاه نظر عوض میکند، که در این باب نمونهها میآورند. این ویژگی را به حساب تزلزل وی و تاثیر پذیری لحظه ایِ وی از اطرافیان و نزدیکانش میدانند. من البته چنین مواردی را به تجربه خودم به ندرت در ایشان دیدم.
۴- دخالت ناهماهنگ افراد نزدیک به وی در امور سیاسی بدون توجه به موقعیت وجایگاه سیاسی وی مشکل آفرین بوده و هست. منظور من سلب حق اظهار نظر از اطرافیان ایشان نیست اما با توجه به موقعیت و جایگاه رضا پهلوی سنجیدگی زمانی و کلامی این اظهار نظرها پُر اهمیتاند.
۵- رضا پهلوی هیچگونه نقد و بررسیای از فعالیتهای سیاسیاش در طی ۴ دهه گذشته ارائه نداده است. شاید ارائه یک جمعبندی از تلاشها و کنشگریهای سیاسیاش بتواند شناخت بیشتری از او به عنوان یک مخالف سرسخت حکومت اسلامی به دست دهد.
۶- رضا پهلوی امروز در جایگاهی قرار دارد که ارائه گزارش و شفافیت وضعیت مالیاش را امری ضروری کرده است.
۷- و نیز اعتماد آفرین خواهد بود اگر دانسته شود مشاوران رضا پهلوی چه کسانی هستند.
۸- رضا پهلوی نسبت به حکومت پهلوی (رضا شاه و محمد رضا شاه) انتقادهائی را مطرح کرده است اما برخورد عاطفی، عدم قاطعیت و به احتمال پارهای ملاحظات سبب شدهاند نقد و نفی خطاها و لغزشهای دوران حکومت پهلوی از سوی او در سطح و محدود بماند. انتظار این است گستره و عمق این نقد و نفی بیشتر شود تا ضمن روشنگری و آموختن، شاهد تکرار آنها نباشیم.
۹- رضا پهلوی برخورد قاطع با طرفداران تندرو و متعصب خود نکرده و در مواردی نیز از آنها حمایت کرده است. وی بارها در حرف تندروی و برخوردهای ناشایست طرفداراناش را محکوم کرده است اما در عمل این نوع افراد در کنارش و در سفرهایش دیده شدهاند. این را نیزشاهدیم که وی تحت فشارهای طاقت فرسایی از سوی راست افراطی و طرفداران تندرو و متعصب خود، و نیز مخالفان بسیارش در میان اپوزیسیون حکومت اسلامی، و خودِ حکومت اسلامی ست. در این میانه به دلیل نزدیکی راست افراطی به وی اگر زیانهای این طیف سیاسی را جدی نگیرد، لطمههای بیشتری خواهد خورد…….
به باور من رضا پهلوی در حد یک لیبرال دموکرات به آزادی، عدالت و حقوق بشر باور دارد و دموکراسی خواه ست. به عنوان یک جمهوریخواه سوسیال دموکرات باور دارم که مواردی همچون درک و فهم ویژگیهای شخصیتی رضا پهلوی از سوی کسانی که میخواهند با او همکاری کنند، کاهش و زدایش ضعفها و لغزش هائی که برشمردم، تلاش بیشتر رضا پهلوی برای هماهنگی و یگانگی گفتار و کردارش میتواند بر اثر بخشیاش در مبارزه برای سرنگونی حکومت اسلامی و برپائی ایرانی آزاد، آباد، مرفه و همبسته بیافزاید.
مسعود نقرهکار
۲۷ آپریل ۲۰۲۳
اورلندو- فلوریدا
۱- رمان های”بچههای اعماق”، ” قبیلۀ من”، ” پنجرۀ کوچک سلول من” و ” روزی که ایرانی- امریکائی شدم” گزارش و روایت زندگیِ سیاسی و فرهنگی من هستند.
۲- از ائتلاف”پیمان همکاری” نمایندگان سه تشکل شورای مدیریت گذار، حزب مشروطه ایران (لیبرال دموکرات) و شورای ملی تصمیم به شرکت در نشست های” گروه مهسا” دعوت شدند.
گویا