احمد زیدآبادی در مصاحبه‌ای دوره کنونی را بهترین دوره روزنامه‌نگاری معرفی کرده که به زعم او «منتظر نیستیم یک فکس بیاید و روزنامه تعطیل شود» اما این سخنان چرا از زبان زیدآبادی مطرح شده است. فرهاد فرزاد سردبیر رویداد۲۴ در یادداشتی سخنان زیدآبادی و دیدگاه‌های او را نقد کرده است. او معتقد است زیدآبادی حاشیه امنی برای خود ایجاد کرده که ارزش تندترین انتقادات و به قول خود زیدآبادی «فحش شنیدن» برایش داشته است.

رویداد۲۴ فرهاد فرزاد: جدیدترین اظهارنظر احمد زیدآبادی واکنش‌های زیادی را در پی داشته است. او گفته «از سال ۶۶ وارد مطبوعات ایران شدم. در تمام این سال‌ها، اولین دوره‌ای است که ما در روزنامه می‌نشینیم و هرطور دلمان می‌خواهد همهٔ سیاست‌ها را نقد می‌کنیم و منتظر نیستیم یک فکس بیاید و روزنامه تعطیل شود. یعنی دولت دارد از خودش تحمل نشان می‌دهد. چرا نباید این را ببینیم و به جایش بگوییم اختناق تمامیت‌خواه حاکم شده است؟»

احتمالا وقتی زیدآبادی این سخنان را می‌گفت، خودش می‌دانست که واکنش‌ها نسبت به آن چه خواهد بود. به همین دلیل بود که قبل از اینکه چنین گزاره نغزی را صادر کند، گفته بود «می‌دانم به خاطر این حرف‌ها فحش می‌خورم اما می‌گویم»

اما آیا واقعا انتقاداتی که به زیدآبادی شده، از جنس فحش‌های بی‌پایه‌ای است که خودش نیز پیش‌بینی می‌کرده یا آنکه این سخنان مستحق چنین برخوردی بوده است؟

زیدآبادی از زمانی که از زندان آزاد شد، تلاش کرد به دنیای سیاست بازگردد؛ یکی از اقدامات او راه‌اندازی کانالی به نام «نگاه متفاوت» بود که در واقع قرار بود اتفاقات و وقایع ایران و جهان را به شکلی «متفاوت» تحلیل کند؛ با این حال کلیشه‌ای‌ترین و دم‌دستی‌ترین تحلیل‌ها در آن نوشته می‌شد.

زیدآبادی حتی در مقایسه با روزنامه‌نگاران هم‌دوره خود همچون عباس عبدی که او هم خیلی جدی و در سطحی واقعا «متفاوت» مشغول تحلیل وضعیت ایران است، بسیار عقب‌تر قدم می‌زند چراکه مشکل بسیار بزرگتری دارد؛ مشکلی به نام «عدم انسجام فکری»! این مشکل نه مربوط به الان است و نه چند سال گذشته. او از زمانی که وارد سیاست شد، هیچگاه ذهنی منجسم نداشت و هیچگاه ارتباط «کل» و «جزء» در افکار او معلوم نبود.

وقتی شما اصلاح‌طلب باشید، می‌دانید کلیت اندیشه‌های شما چیزی به نام «اصلاح‌طلبی» و «رفرمیسم» است و با تمام نقدی که به اصلاح‌طلبان دارید، به دنبال ترمیم جریان اصلاح‌طلبی در ایران هستید. بسیاری از تئوریسن‌های اصلاح‌طلب چنین هستند و با توجه به «کلیتی» به نام اصلاح‌طلبی، اجزای رفتاری خود را (فارغ از اینکه آن را قبول داشته باشیم یا نه) تعریف می‌کنند. اما درباره زیدآبادی معلوم نیست کجای سیاست است.

زیدآبادی از یک سو از «پایان اصلاح‌‎طلبی» در ایران سخن می‌گوید و بارها در مصاحبه‌هایش گفته باید همه چیز را به دست اصولگرایان داد تا خودشان هر کاری می‌خواهند بکنند و حتی در مصاحبه‌ای با نگارنده می‌گفت «جریان اصلاح‌طلب راه مذاکره را برای اصولگرایان باز کند» اما از سوی دیگر زمانی که اتفاقا همین اتفاق افتاده و همه چیز یکدست در اختیار اصولگرایان قرار گرفته، منتقد وضع موجود شد و به سیاست خارجی و سیاست داخلی و … نقد دارد! این همان مشکل بزرگ زیدآبادی است. یعنی هنوز مشخص نیست کجاست و «کلیت» او چیست!

زمانی که نقد اصلاح‌طلبی مطرح می‌شود، زیدآبادی خود را بیرون ماجرا تعریف می‌کند و اصلاح‌طلبان را نقد می‌کند. زمانی که نقد اصولگرایی مطرح است، او خود را اصلاح‌طلب می‌داند و منتقد اصولگرایان است. در حقیقت برای یک سیاستمدار بزرگترین ضعف همین است که حاضر نباشد یکبار جای خودش را به عنوان یک فعال سیاسی مشخص کند و از همان موضع نقد کند اما در عین «فرصت‌طلبی» مدام جا عوض کرد و بنا به موقعیت‌های مختلف از زیر بار مسئولیت شانه خالی کرد. نمونه مهم آن مناظره با مصطفی تاج‌زاده بود که در آن مناظره زیدآبادی این بار خودش را بیرون از هرچه «اصلاح‌طلبی موجود» تعریف می‌کرد و از «راه سوم» به اصلاح‌طلبان نقد می‌کرد! حال آنکه در یک دورویی عیان، وقتی پای عمل می‌رسد راه سوم فراموش می‌شود و در دامان راست‌ترین جریان اصلاحات می‌افتد و به «کارگزاران سازندگی» نزدیک می‌شود!

یک سیاستمدار حرفه‌ای همواره تکلیفش با خودش مشخص است؛ هاشمی رفسنجانی هر زمان پای جنگ در میان بود، می‌گفت «جام زهر را من نوشانده‌ام» و اگر پایان دادن به جنگ هزینه داشت، بی هیچ هراسی آن را می‌پذیرفت. در مقابل به خاطر بیاورید که محسن رضایی هر بار یک موضع می‌گرفت؛ یکبار که به نفعش بود، می‌گفت در پایان دادن به جنگ نقش اصلی را داشته است؛ زمانی که به ضررش بود، شانه خالی می‌کرد و کار را به گردن هاشمی می‌انداخت! زیدآبادی نمونه بارز همین «ریاکاری‌های سیاسی» است که هیچگاه حاضر نیست مسئولیت خود را به عنوان یک اصلاح‌طلب بپذیرد و زمانی که بحث قصور اصلاح‌طلبان مطرح می‌شود، خود را بیرون از دایره تعریف می‌کند و زمانی که بحث دستاوردهای اصلاحات می‌شود، خود را نزدیک‌ترین فرد به خاتمی می‌داند.

سخنان اخیر زیدآبادی درباره «وضعیت آزادی در ایران» هم نمونه همین «جا خالی کردن»های سیاسی است تا خود را «متفاوت» نشان دهد، رویه‌ای که بارها در عمر سیاسی او وجود داشته است؛ به خاطر بیاورید زمانی که بحث حضور میرحسین موسوی و کروبی بود و عمده اصلاح‌طلبان معتقد بودند نباید همچون سال ۸۴ تشتت ایجاد شود و روی میرحسین اجماع کردند، این زیدآبادی بود که جفت پا ایستاده بود که کروبی بهترین گزینه است! انتخاب حق هر فرد است و نمی‌توان کسی را به خاطر اینکه حامی کروبی یا میرحسین یا رضایی و احمدی‌نژاد بوده، تخطئه کرد اما می‌توان نقد کرد که آن تلاش بی‌ثمر برای «متفاوت بودن» در آن دوقطبی بزرگ چه دلیلی و البته چه دستاوردی داشت؟

زمانی که بحث حضور خاتمی مطرح بود، او باز پایش را در یک کفش کرده بود و در مناظره با محسن آرمین در ساختمان فرهنگسرای رسانه (و البته در ده‌ها مصاحبه دیگر) می‌گفت «عبدالله نوری» بهترین گزینه است! یعنی تحکیم وحدت با اصرار زیدآبادی در حالی از عبدالله نوری حمایت می‌کرد که او در ماجرای روزنامه خرداد به زندان محکوم شده بود. در چنین شرایطی ادوار تحکیم وحدت فکر می‌کرد اینجا سوئیس است و بی‌آنکه مناسبات سیاسی ایران را بداند، گزینه معرفی می‌کرد. این بار هم حق داشتند نه عبدالله نوری که هر «عبدالله» دیگری را معرفی کنند اما باز هم او پاسخگو نبود که دستاورد معرفی عبدالله نوری در آن شرایط چه بود؟

نمونه‌های تلاش برای «متفاوت بودن» در عمر سیاسی زیدآبادی کم نیست و ده‌ها مثال می‌توان زد و حالا هم معتقد است اولین دوره‌ای است که می‌نشیند در روزنامه و هرچه دلش می‌خواهد می‌نویسد! آیا واقعا خود کرباسچی به عنوان مدیرمسئول روزنامه همین نظر را دارد؟ ای کاش همین فردا کرباسچی لیست شکایت‌های هیات نظارت و قرارگاه ثارالله را روی میز زیدآبادی بگذارد.

ای کاش حداقل می‌گذاشت خبرنگارش از زندان آزاد شود (الهه محمدی خبرنگار روزنامه هم‌میهن است که زیدآبادی آنجا مشغول است)، بعد چنین حرفی را بیان می‌کرد! نمی‌دانم فضای تحریریه هم‌میهن چگونه است اما واقعا برایم سوال است آیا اگر فردا در تحریریه چشم در چشم خواهر الهه محمدی شود، شرم نمی‌کند؟ ای کاش زیدآبادی می‌گذاشت یک هفته از توقیف سایت انتخاب بگذرد، بعد این‌چنین در مقام «تحلیلگر متفاوت» داد آزادی بیان سر بدهد و بهترین دوره برای روزنامه‌نگاری در ایران را معرفی کند!

واقعیت آن است که شرمی در کار نیست و به جای آنکه مسئولیت سخنانش را بپذیرد، گزاره‌ای جدید صادر کرده که «اختناق مدل‌های فراوانی دارد. نوعِ توتالیتر آن در عهد استالین و هیتلر تجربه شده و در دنیای کنونی فقط کرهٔ شمالی مصداق آن است. کسانی که تا این سطح با ادبیات سیاسی ناآشنایند که فرق انواع اختناق را نمی‌دانند و بر هر اختناقی مهر توتالیتر می‌زنند، وقتی به طور عملی هم درگیر سیاست می‌شوند، نتیجهٔ کارشان پیشاپیش مشخص است! کسی که مشکلی را به درستی نشناسد، به طریق اولی راه‌حل آن را هم نمی‌داند و فقط برای جامعه تولید زحمت و هزینهٔ بیشتر می‌کند!»

صدور این گزاره هم اتفاقا نمونه همان «جا خالی‌کردن»های زیدآبادی است که مسئولیت نپذیرد! تو گویی این سخنان در یک کتاب تخصصی مربوط به «امر سیاسی» مطرح شده و حال مشکل تعاریف است و آقای زیدآبادی زحمت کشیده در یک «قرائت کلامی» مشکل انواع اختناق در ایران را حل کرده و توضیح داده ما درگیر کدام اختناقیم!

یعنی زیدآبادی به جای آنکه حرفش را نسنجیده بداند و به احترام همه زندانیانی که برای آزادی بیان در حبس هستند، عذرخواهی کند، موضع خود را تکرار کرده و بدتر اینکه مخاطبان را به جهل متهم کرده است! از نتیجه کار دیگران اطلاعی ندارم، اما درباره زیدآبادی می‌توانم بگویم که نتیجه کارش همیشه همین «عدم مسئولیت‌پذیری» اوست؛ اینکه هرجا به نفعش باشد، به همان سمت می‌رود.

شاید بگویید سال‌ها هزینه کار سیاسی داده و نباید این‌چنین او را نقد کرد. اگر چنین تصوری دارید، سخت در اشتباه هستید؛ اول اینکه اگر کسی زندان برود، دلیلی بر حقانیت سخنانش نیست. دوم اینکه اتفاقا بیشترین پرسشگری باید از همان نیروهایی باشد که خودشان را تئوریسن و متفاوت می‌نامند و اتفاقا به واسطه سابقه زندان، بیشتر هزینه را بر دوش یک جریان سیاسی بار می‌کنند؛ بی‌آنکه هیچگاه مسئولیت رفتارهای متناقض و «متفاوت»! خود را بپذیرند.

برای زیدآبادی به عنوان یک شهروند احترام قائلم و حتما معتقدم سال‌ها زندان و حبس حقش نبوده، اما در بحث اجتماعی (و نه فردی) حتما منتقد دیدگاه‌های فرصت‌طلبانه‌اش هستم که بخواهد برای خود «حاشیه امن» ایجاد کند و نهادهای امنیتی را به اصطلاح در رودربایستی بیندازد که سراغ او نروند زیرا چون گفته بهترین دوران نوشتن در مطبوعات است، اگر حالا به هر دلیلی بازداشت شود، هزینه آن بسیار بالا خواهد بود!

شاید هم تصور کنید زمانی که زیدآبادی این جملات را می‌گفته چنین سناریویی در ذهن نداشته است. من هم نمی‌دانم بوده یا نبوده. برایم هم مهم نیست بوده یا نبوده؛ آنچه مهم است پیامدهای این سخن است که معتقدم جز این، پیامد دیگری ندارد، به همین دلیل است که حاضر است فحش بخورد اما چیزی به دست آورد که ارزشش را داشته باشد!

احمد زیدآبادی در مصاحبه‌ای با من می‌گفت «حاکمیت می‌خواهد اصلاح‌طلبان محافظه‌کار را جذب کند». اتفاقا همین بخش را هنگام انتشار تیتر کردم. آن زمان لیست اصلاح‌طلبان محافظه‌کار را در ذهنم مرور می‌کردم که مثلا چه کسانی چنین قابلیتی دارند که از آنها چنین استفاده‌ای شود. پنج سال از آن مصاحبه گذشته و خوب است پاسخ به این سوال قدیمی را مخاطبان این مطلب بدهند