دکتر همایون کاتوزیان: ناسیونالیسم موج نوِ پویایی بود که تکیهگاه عاطفی محکمی در میان روشنفکران متجدد ناراضی داشت. انگیزهء آن، احساس خشم و شرمساری از بابت افول فرهنگی و عقبماندگی اقتصادی و ناتوانی سیاسی بود و قوهء محّرکهء آن، دستاوردهای واقعی و خیالی ایران باستان…از یک طرف، هنجارها و سنتهای موجود از جمله بسیاری از مواریث فرهنگی ایرانیان و حتی گاه شعر قدیم فارسی را تحقیر میکرد و چه بسا مایهء ننگ میدانست و از طرف دیگر دربارهء افتخارات ایران باستان خیالپردازی و احساس غرور میکرد. از بابت عوامالناس و آداب و رسومشان خجالت میکشید..اما عاشقانه به کورش کبیر و نژاد آریایی میبالید. به این ترتیب هم اروپاییپسند بود و هم ضدامپریالیست؛ هم خودشیفته بود و هم خودکمبین..در بعد فرهنگی ادعا میکرد که”ملت ایران”قومِ واحد یکدستی است و زبان واحدی دارد..این حقیقت ندارد. گذشته از آن، روایت حق به جانبی از تاریخ ایران نشر میداد که صریحاً و موکداً ضدعرب و ضدترک بود. در روایت تاریخ ایران جز در تبلیغات علیه قاجاریه از سنت دیرینه استبداد تا مسائل جاری تاریخ ایران سخنی به میان نمیآمد..یک پیامد عملی اینها..مبارزه با زبانهای دیگر، تبعیض اقتصادی و اجتماعی..و یورش نظامی به زندگی و فرهنگ عشایر بود.””
“” [حکومت]با زور عریان شروع به متلاشی کردن ایلها و سکنی دادن آنها در نواحی غریبه کردند که در اغلب موارد با مرگ و میر فراوان به انجام رسید. نظر مسئولان این کارها نسبت به عشایر همانند برخورد سفیدپوستان آمریکا با سرخپوستان در قرن نوزدهم بود..در دوره پهلوی اول و پیرو سیاستهای همهفارسی خواهانهء حکومت، موجودیت جوامع عربزبان جنوب غربی کشور یکسره انکار شد. طبع و نشر به زبان ترکی آذربایجانی یا سایر اشکال زبان ترکی و اشاعه و ترویج کتبی آن را قدغن کردند. زبان کردی را رسماً لهجهای از فارسی خواندند و چاپ و انتشار آن نیز ممنوع شد..بسیاری از مقامات حتی در ردههای پایینتر را مستقیم از تهران میفرستادند و این جماعت گاه با مردم محلی طوری رفتار میکردند که گویی سرزمین اشغال شدهای را اداره میکنند. تبعیض فراگیری علیه همه استانها به سود تهران..وجود داشت..برای نخستین بار در تاریخ ایران، غیرفارسیزبانها خود را قربانی تبعیضی میدیدند به سبب قومیت یا زبانشان.[در واقع] ضربهء سختی به”ایرانیّت”خورد که همیشه دوام آورده بود..اشتباه گرفتن استقرار دولت مرکزی واحد به شیوهء اروپایی با آنچه در عهد دو پهلوی در ایران اتفاق افتاد، از جمله مشخصهء شبه مدرنیستی عمومی است که اغلب با تجدد و نوسازی خَلط میشود.