تمامیت ارضی واژه کلیدی و نسبتا مقدس در میان تقریبا همه جریانات ناسیونالیست و راست و بویژه جریانات طرفدار سلطنت است. آنها تبلیغات و جنب و جوش و فعالیتهای زیادی حول اینکه تمامیت ارضی باید حفظ شود انجام میدهند. در واقع زندگی و هویت سیاسی اینها  حول دفاع از تمامیت ارضی شکل گرفته و دور میزند. اما تمامیت ارضی یعنی چه و چه هدفی را دنبال میکند؟  

طرفداران تمامیت ارضی برای این شعار نیز تاریخی بسیار طولانی میسازند و توسل به آنرا نوعی دفاع از هویت ملی در برابر هویتهای مذهبی و غیر ایرانی میدانند که طی قرون و اعصار توسط شاهان سلسله های مختلف و امرا و شاعران درباری و غیره پاسداری شده است. در هرحال اساس تمامیت ارضی هرچه هم که تاریخ پر زرق و برق و با شکوهی برای آن بسازند، حفظ مرزهاست.  این شعار بسادگی بدین معناست که مرزهای کشور نباید تغییر کند و به همین شکلی که هست باید باقی بماند. طبعا هر کشوری قوانینی در مورد حفظ مرزها و چارچوبه کشوری دارد. معمولا در قوانین بحث حفظ چارچوبه های کشوری یا تمامیت ارضی کشور توسط دولت حاکم و  ارتش و حکام هر کشوری مورد تاکید قرار میگیرد.

اما نکته ای که هست اینست که در قوانین کشورها خیلی مواد و تاکیدات هست. چرا این یکی برای ناسیونالیستها و جریانات راست و سلطنت طلب اینقدر مقدس شده است؟ بعلاوه سوال اساسی اینست که تمامیت ارضی چه ربطی به مبارزه با حکومت دارد؟ آیا حکومت اسلامی دارد تمامیت ارضی را نقض میکند؟ اینکه یک جریان که خود را اپوزیسیون جمهوری اسلامی تعریف میکند، هویت اصلی خود را دفاع از تمامیت ارضی تعریف میکند و اینهمه در مورد تمامیت ارضی تبلیغ و پروپاگاند میکند؛ آیا به دلیل اینست که حکومت دارد تمامیت ارضی را نابود میکند؟ آیا چنین تلاش و سیاستی را از جانب حکومت شاهدیم؟ مطلقا نه. اتفاقا جمهوری اسلامی هم یکی از مقدساتش تمامیت ارضی و حفظ مرزها و امثال اینهاست.

تمامیت ارضی چماقی علیه مردم

پس چرا یک بخش از اپوزیسیون این حکومت مدام بر طبل تمامیت ارضی و پرچم و میهن میکوبد؟ جواب اینست که کارزار و تبلیغات در مورد تمامیت ارضی مطلقا علیه حکومت نیست. بلکه علیه بخشی از مردم است. مردمی که به تبعیضات ملی و قومی و زبانی اعتراض دارند هدف این تبلیغات هستند. جریانات راست و سلطنت طلب نه فقط تبلیغات, بلکه هویت خود را با تمامیت ارضی تعریف میکنند. به چند دلیل که توضیح خواهم داد.

این نکته مهمی است که جریاناتی که خود را اپوزیسیون جمهوری اسلامی قلمداد میکنند, مساله و مشغله و هویت اصلی شان علیه بخشی از مردم یعنی مردم کردستان, بلوچستان, آذربایجان و خوزستان است نه علیه حکومت. بحث تمامیت ارضی هیچ ربطی به مبارزه علیه جمهوری اسلامی ندارد. بلکه بحثی علیه بخشی از مردم و علیه اپوزیسیون جمهوری اسلامی است. جریانات راست ناسیونالیست و سلطنت طلب هر ادعایی داشته باشند، تمامیت اراضی و مشتقات آن را اساسا در مقابل بخشی از مردم علم میکنند نه علیه جمهوری اسلامی. این شعار علیه “تجزیه طلبی” مورد ادعای این جریانات طرح و برجسته میشود.

اما اینجا این سوال مطرح میشود که که آیا واقعا در این جامعه تهدید تجزیه و جدایی کشور را تهدید میکند؟ آیا بطور واقعی “تجزیه طلبی” یک جنبش و گرایش اجتماعی واقعی است؟ آیا حرکت و جنبشی قابل توجه در این جهت قابل مشاهده است؟ و نکته مهمتر اینکه اصولا با مساله ای بنام تجزیه طلبی چه برخوردی باید کرد؟ باید آنرا سرکوب کرد؟ باید ریشه های آنرا شناخت و به درمان آن پرداخت؟ یا باید بدان بی توجه بود؟

تمام شواهد نشان میدهد که جواب به این سوال که آیا تجزیه طلبی در این کشور یک جنبش واقعی و جدی است، منفی است. مطلقا چنین جنبشی در سطح اجتماعی و گسترده وجود ندارد. هستند جریانات قومگرا و ناسیونالیست قومی که اینجا و آنجا تلاش میکنند مردم کرد و ترک و بلوچ  و عرب را از بقیه جدا کنند. یا بهرحال به تفرقه و جدایی در میان مردم دامن میزنند . آنها اتفاقا از همین تبلیغات ضد اقلیتهای ملی و قومی سلطنت طلبان و ناسیونالیستها تغزیه میکنند و هویتشان را مبارزه با “فارس ها ” تعریف میکنند. اما در هیچ بخشی از کشور گرایش به جدایی و تفرقه بحث اجتماعی و جدی ای نیست.

بعلاوه این مهم است که توجه کنیم که از نظر ما و کلا از زاویه حقوق اجتماعی و انسانی، هر بخشی از مردم حق دارند که در مورد سرنوشت خود تصمیم بگیرند. حتی کاملا حق دارند در مورد جدایی یا باقی ماندن در چارچوبه کشوری برای خود تصمیم بگیرند. هیچکس حق ندارد تحت هیچ عنوانی بخشی از مردم را به زور و سرکوب، به یک قلمرو کشوری ضمیمه کند. این حق پایه ای مردم است. شما نمیتوانید به مردم شیراز یا یزد یا سنندج و اهواز و تبریز دستور دهید که شما تا ابد مجبورید و ملزم هستید که به این کشور تعلق داشته باشید و مطلقا در هیچ شرایطی حق جدا شدن ندارید.

 اتفاقا نفس طرح چنین تعصبات و تقدیس هویتهای سرزمینی و شاخ و شانه کشیدنهای ناسیونالیستی خود بیش از هر عاملی به تفرقه و جدایی دامن میزند. زندگی مشترک مردم در جامعه باید داوطلبانه و انتخابی باشد. و اتفاقا آنها که تعصب و تمامیت  ارضی و تجزیه طلبی را دامن میزنند؛ بیشترین سهم را در ایجاد تفرقه و جدایی میان مردم دارند. بهترین تضمین همزیستی مردم, امکان و حق انتخاب آزادانه است. بهترین تضمین همزیستی مردم حقوق برابر همه مردم و مقابله با تبعیضات و نابرابریها و تحقیر و ستم ملی است. وقتی که مردم در کنار هم احساس منزلت و ایمنی و برابری کنند طبعا هیچ دلیلی برای پا گرفتن بحث جدایی و تجزیه و امثال اینها وجود نخواهد داشت. وبرعکس وقتی که فضای اجبار و تحقیر و تبعیض گسترده باشد, تجریه و جدایی و تفرقه هم زمینه پیدا میکند و جریاناتی امکان پیدا میکنند که به آن دامن بزنند. این اساس مساله است و باید از این زاویه به واقعیتهای اجتماعی نگاه کرد نه اینکه سلاحهایمان را حدادی کنیم و بخواهیم با دامن زدن به تعصبات ملی و تهدید و شاخ و شانه کشیدن علیه “تجزیه طلبی” مردم کردستان و آذربایجان و خوزستان و بلوچستان را ساکت کنیم که علیه تبعیضات سخنی نگویند و اعتراضی نکنند.  هیچکس به هیچ بهانه و توجیهی حق ندارد مردم را مجبور به ماندن در یک چارچوبه معین جغرافیایی نماید. این آن عاملی است که تضمین میکند مردم در کنار هم داوطلبانه زندگی کنند و گرایش به تجزیه و جدایی جایی پیدا نکند.

***

اما جریانات راست و سلطنت طلب اساسا به دلیل ترس از جدایی و تجزیه نیست که بر تمامیت ارضی میکوبند و این بحث را دامن میزنند یا فقط به این دلیل نیست. دلایل دیگری هم دارد. یکی از دلایلش اینست که اگر شما گفتمان تمامیت ارضی (و وطن و میهن هم که بخشی از همین گفتمان است) را از آنها بگیرید، هیچ گفتمان اجتماعی ای برایشان باقی نمیماند. اینها جریاناتی نیستند که بفرض بخواهند علیه تبعیض علیه زنان و ستم ملی و قومی، در مقابل دستمزدهای زیر خط فقر، علیه بی حقوقی کودکان، علیه استثمار کارگران، و سرکوب عقیده و مذهب و بی مذهبی و امثال اینها مبارزه کنند. این نوع ستمگریها جزء جدایی ناپذیری از سیستمی است که خود آنها از آن دفاع کرده و میکنند.

به همین دلیل گفتمانها و تعصباتی از قبیل تمامیت ارضی به آنها هویت میدهد. به آنها موضوعی برای ابراز وجود میدهد. اینها تلاش میکنند تعصبات و گفتمانهایی را دامن بزنند که برایشان معنی دارد و آنها میتوانند در آن فعال شوند. تمامیت ارضی، وطن پرستی، میهن پرستی، و امثال اینها. این گفتمانهاست که میتواند در چارچوب طرفداری از سلطنت و حکومت موروثی و دفاع از سرمایه داری و امثال اینها جا داشته باشد. و خود این گفتمان ها بی ربطی این جریانات به مردم و خواستهای مردم و کلا بی ربطی آنها به جنبش سرنگونی حکومت را به روشنی نشان میدهد.

تمامیت ارضی مقدم بر زندگی مردم

اما از یک زاویه اساسی تر یا ایدئولوژیک تر هم اگر به این موضوع دقت کنیم جوانب مساله روشن تر میشود. و این جنبه بسیار قابل توجه است. ببینید! برای ناسیونالیستها تمامیت ارضی و مرز و خاک و وطن و میهن از هر چیز دیگری اساسی تر و محوری تر است. تمامیت ارضی برای اینها مقدس است. مثل خدا و دین برای اسلامی ها. شما باید میهن پرست و خاک پرست باشید و جانتان را فدای ایران کنید. این یعنی چه؟ این بدان معناست که انسانها، با همه مردم تابع یک چیزهای دیگری هستند. زندگی مردم تابع مرز و میهن است و نه برعکس.  این نکته بسیار مهمی است. این تفاوت اساسی ناسیونالیستها با کمونیستها را نشان میدهد. برای کمونیستها انسان محور و مرکز همه چیز است. زندگی انسانی از همه چیز مهمتر است. تمام تلاش و مبارزه باید در خدمت آزادی و برابری و منزلت و رفاه انسانها باشد. اما برای ناسیونالیستها خاک و مرز محوری است و جان و زندگی انسانها میتواند فدای خاک شود. با همین تبلیغات مردم را مغزشویی میکنند و به دنبال سرمایه داران و حکام میکشانند و جنگ و تفرقه آدمکشی راه می اندازند. لشکر کشی به کردستان و ترکمنستان و دیگر بخشهای کشور با همین نوع تبلیغات انجام میشود.  اگر فرهنگ غالب در جامعه دفاع از زندگی و جان انسانها باشد کسی حاضر نمیشود به دنبال  شاه یا حکومت اسلامی و امثالهم دست به غارت و تجاوز و قتل مردمی در آنطرف مرزها یا در هرجایی بزند.

برای ناسیونالیستها مرز وخاک مقدس است. برای اسلامی ها خدا و دین مقدس است و با همینها بخشی از مردم را به دنبال خود، به دنبال دشمنان خود این مردم میکشانند تا با کسانی مثل خودشان در این سو یا آن سوی مرزها وارد جنگ و کشتار شوند.

خاصیت اصلی دامن زدن به تعصب ملی و خاک و تمامیت ارضی همین تابع کردن زندگی و منافع مردم بر آب و خاک، و تلاش برای بسیج مردم به دنبال منافع و مصالح سرمایه داران و مفتخوران است.

بنابرین جوهر اصلی جنجال بر سر تمامیت ارضی در همین ثانوی کردن منافع و مصالح مردم در مقابل خاک و میهن و تعصبات دیگر قرار دارد. در همه جای دنیا طرفداران سیستم سرمایه داری برای اینکه سرمایه دار مفتخور را در پیشاپیش کارگر و زحمتکش رنج کشیده قرار دهند، به چنین بیرق و پرچم  و تعصباتی متوسل میشوند.

جالب است که جریانات اصلی ناسیونالیست اتفاقا یک ذره به همان میهن و مرز و خاکشان هم پایبند نیستند و بطور مشخص در ایران بخشهای اصلی شان مصالح قدرتهای بزرگ را دنبال کرده و میکنند، و مرز را آنها برایشان تعیین میکنند. نمونه تاریخیش در ایران را همه میدانیم که سران سلسه پهلوی رضا شاه و محمد رضا شاه با دستور انگلیس سرکار آمدند و با تصمیم غرب و کنفرانس گوادلوپ و امثالهم تاج و تختشان را رها کردند و رفتند.  یعنی قسم هایی که سلطنت طلبان و ناسیونالیستها به مرز و میهن و تمامیت ارضی میخورند نیز یک ذره از این زاویه معنا ندارد.  بلکه یک ابزار ایدئولوژیک و تبلیغاتی برای مغزشویی مردم و دامن زدن به تعصبات ملی و ناسیونالیستی است.

نتیجه اینکه تمامیت ارضی گفتمان و شعاری بشدت تفرقه برانگیز و در خدمت سرکوب مردم است. تعصب خاک و مرز همه جا ابزار دست جریانات دست راستی و فاشیستی علیه تحت ستم ترین بخشهای جامعه است. جریاناتی که عوامل جدا از زندگی و رفاه و منزلت مردم را برجسته و مقدس میکنند، تلاششان آشکارا بی اهمیت کردن زندگی و رفاه و  آزادی مردم و محکوم کردن مردم به فقر و جنگ و سرکوب و تفرقه است. در این هیچ تردیدی نباید داشت. *

اخبار روز