داریوش مجلسی: از آغاز انقلاب شوم ۵۷ تا کنون جمهوری اسلامی هیچگاه مانند امروز در منجلاب ذلت و نفرت عمومی حتی از سوی روحانیون، فرو نیفتاده بود. هر روز بیش از روز پیش، بخصوص در درون کشور و در رسانه‌های داخلی و حتی بعضا رسمی، اعتراض و شکایت از سوی فعالین مدنی، اصلاح طلبان و حتی از روی منبر‌ها، تا این حد و به این شدت به چشم نمی‌‌خورد و به گوش نمی‌‌رسید. کارمندان دولت شاکی و ناراضی، نغمه‌های هشدار و اخطار از درون سپاه، سندیکاهای کارگری و کارمندی، زنان و مردان کوچه و خیابان، از همه سو طنین اعتراضات کاملا علنی، بیش از این که استثناء باشند به صورت چاشنی محتویات صحبت‌ها، مطالب و مصاحبه‌ها و سخنرانی‌هاست.

رژیم از فرط درماندگی سعی دارد از طریق ‌هارت‌وپورت‌های برون‌مرزی اظهار وجود کند که آنجا هم حریف حتی در درون سفارت خانه‌اش ضرب شصت جانانه نشان می‌دهد. حالا در این عالی‌ترین فرصت برای سقوط رژیم، دچار فاجعه دردناک و حتی خطرناکی می‌باشیم و آن این لست که کشورمان بی‌صاحب است؛ نه رژیم قادر است کشتی وطن را به سوی مأمن امن و آرام هدایت کند و نه حتی در دورترین مسافت پدیده‌ای که بتوان آنرا یک “آلترناتیو” به معنای کامل کلمه نامید به چشم می‌خورد.

اینکه تاکید بر روی جمله “به معنای کامل کلمه” دارم بدین دلیل است که آلترناتیو یا جانشین معنا و تعریف دارد. آلترناتیو راستین و واقعی، شخصیت، حزب، جبهه و جمعی را می‌نامند که دارای حمایت مردمی، پا در خاک، مقبولیت عامه و از همه بالاتر دارای سازماندهی برای در اختیار گرفتن حکومت سر زمینی به وسعت ایران باشد، کشوری که شور بختانه تمامی سرمایه‌اش به یغما رفته، منایع طبیعی و محیط زیستش در حال نابودیست و مردمش از طبقه متوسط به پائین با فقر آشکار دست به گریبانند.

“آلترناتیو” یعنی نیرویی که دارای توانایی و سازماندهی و بالاتر از همه دانش تحویل گرفتن و اداره این سرزمین نیمه‌خراب را دارا باشد و قادر گردد به تدریج کشورمان را دارای یک حکومت مردمی، عادل و در عین حال پاک و خوش‌طینت، هم‌وزن اقلا کشور‌های همسایه گرداند که تا پیش از انقلاب فرسنگ‌ها از ما عقب بودند و حالا فرسنگ‌ها از ما جلو.

احمدی‌نژاد در یک مصاحبه مطبوعاتی گفت مطمئن است روزی خواهد رسید که سردمداران کنونی عاجز و ناتوان از حل مشکلات چاره‌ای جز فرار از مملکت ندارند و طبیعتا به کشورهائی خواهند رفت که از قبل سرمایه‌های هنگفت متعلق به سرزمین‌مان را به بانک‌های آنجا منتقل کرده‌اند. سناریوی وحشتناکی است که زیاد هم دور از واقعیت نیست. بزرگترین دغدغه همه سوته‌دلان و عاشقان این سرزمین باید متمرکز به این راه حل باشد که در صورت چنین فاجعه یا شبیه آن چه تیم لایقی در درون‌مرز وجود دارد که نگذارد این سرمین اهورائی بی‌صاحب بماند و دچار سرنوشت غم‌انگیز و خطرناکی گردد که شدت آنرا می‌توان حدس زد.

می‌دانم که خوش‌بینان، عاری از توانائی دید و تشخیص واقعیت، آرزوی‌شان را به جای واقعیت می‌انگارند و فورا از شخصیت خوشنامی در خارج کشور نام می‌برند که من هم به دموکرات منشی او و محبوبیتش در میان بخشی از جمعیت طبقه متوسط ایران آگاهی دارم. ولی آیا او و یا دیگرانی که نقش آلترناتیو را (حتی گاهی بر خلاف میل آن آلترناتیو!!) به آنها می‌چسبانند قادرند نقش یک آلتر ناتیو و جانشین واقعی را آنطور که اینجا توضیح داده شد به عهده گیرند؟ با کدام نیرو، سازماندهی و قدرتی که قادر به تثبیت قانون و امنیت در آن شرایط دشوار گردد؟

در زمان انقلاب آن رژیم رفت و این رژیم به جایش نشست. رژیم تازه وارد دولت و کابینه خود را داشت، شورای خود را داشت و سپاه خود را هم بعد از مدت کوتاهی بوجود آورد. هرچه برای خودم بالا پائین می‌کنم، تجزیه و تحلیل می‌کنم هیچ جمعی یا نیروئی را به جز اصلاح‌طلبان نمی‌‌بینم که قادر باشد جایگزین رژیم کنونی گردد با وجود تمام ایراد‌ها و منفی‌نگری‌هائی که نسبت به آنها دارم. آدم‌های تحصیل کرده با تجربه حکومتی و بین‌المللی را در درون خود دارند و می‌توانند در عرض یک یا دو روز یک کابینه کامل، همه از درون کشور را تشکیل دهند. حسن دیگر و مهم اصلاح‌طلبان، نزدیکی آنها با فعالین مدنی مانند صدیقه وسمقی، نرگس محمدی، و منفردینی که از مرز رژیم گذشته‌اند می‌باشد.

واقعیت دیگری که قابل انکار نیست دستیابی به دموکراسی پایدار، به‌خصوص در جوامعی شبیه ایران، نیاز به زمان دارد و خمره رنگرزی نیست که بتوان یک جامعه بسیار کم‌آشنا با دموکراسی را به یکباره از دیکتاتوری به یک حکومت مردمی تبدیل کرد. شرط اول پا گرفتن دموکراسی وجود زیر بنا و جامعه مدنی و فرهنگی می‌باشد که خوشبختانه در جامعه ما سال‌هاست که در حال شکل‌گیری است و از برکت شکوفائی نهضت زن، زندگی، آزادی دچار سرعت گردیده و موفقیت‌های مدنی مانند حجاب و پارک قیطریه نمونه‌های آشکار تبلور جامعه مدنی در درون سرزمین‌مان و در درون اقشار مختلف کل جامعه‌مان می‌باشد.

به‌همین دلیل، نبود یک آلتر ناتیو واقعی در زمانی که جامعه تشنه تغییر و تحول می‌باشد مانع بزرگی در راه تغییر و تحول است، و اغراق نیست اگر بگوئیم زمان مناسبی برای برخاستن ناوالنی ایران و پرواز ققنوس‌مان از درون خاکستر می‌باشد زیرا به هر حال ایران هرگز نخواهد مرد.

داریوش مجلسی، آپریل ۲۰۲۴