یک سال پس از سرکوب خونین اعتراضات خیابانی ملل تحت ستم ایران در جریان انقلاب ژینا، سنگینی نگاەهای ملامت بار افکار عمومی بە سوی فرقەی فاشیستی موسوم بە سلطنت طلبان بە عنوان پروژەبگیر و پیمانکار طرح بە بیراهە کشاندن انقلاب مردم کە بە انزوای روزافزون و محکومیت آنان در داخل و خارج از ایران منجر گردید، این جریان بجای پذیرفتن اشتباهاتش، همچنان لجوجانە بر مواضع دگم خویش پافشاری نمودە با چهرەای حق بە جانب بە محاکمەی این و آن جریان سیاسی می پردازد.
در این میان برخی چهرەهای شاخص این گروە و مهرەهای جدیدالصدور رژیم و حتی خود رضا پهلوی کە وانمود می کنند از اطلاق عنوان راست افراطی بر خود عصبانی هستند اخیرا در مصاحبەهایی یک تصویر غیر واقعی از مخالفان طرز فکر خود ارائە دادە و سعی دارند بدون توجە بە تفاوت در ظرف زمانی و مکانی، آنان را ذیل همان عبارت مورد علاقەی دیکتاتور فراری سابق ایران یعنی “ارتجاع سرخ و سیاە” معرفی نمایند. اینان کە ابتدا بە انکار وجود راست افراطی می پرداختند، حال کە واقعیتهای میدانی آنان را مجبور بە پذیرش وجود آن نمودە، منکر تعلق خود بە این اردوگاە شدە و با برساختن اصطلاحات و تعبیراتی همچون چپ افراطی و القای اتحاد نانوشتەای بین آنان و اسلامیستها و انداختن گناهان خود بر گردن آنان و صد البتە سنگر گرفتن همیشگی علیە ملل رهایی طلب ایران، سعی دارند ننگ همدستی با رژیم در سرد کردن آتش اعتراضات خیابانی را از دامان خود زدودە و اتفاقا بە سنت آشنای توتالیترها و فاشیستها، با برجستەسازی نقش و عنوان “دشمن” ضمن ادعای پاکی و حقانیت مطلق خود، تمام کاستیها و ضعفهای خود را بە گردن آنان انداختە و هویت راستین خود را بعنوان راست افراطی انکار کنند.
اما آیا با عنایت بە شاخصەهای فاشیسم و راست افراطی، جریان مزبور می توانند خود را از این اتهام تبرئە نماید؟
شاید راست افراطی در برخی مناطق جهان فقط یک عنوان روی کاغذ یا یک جریان تئوریک محض باشد، اما در ایران بدون شک یک ایدئولوژی فناتیک با کارنامەی عملی فاجعەبار و چشم اندازی فاجعەبارتر از آیندە با رویای بازگشت بە گذشتەی آرمانی دلخواهشان است کە در جریان موسوم بە سلطنت طلب و برخی محافل پراکندەی همسو با آن جلوەگر شدە است.
راست افراطی بر محوریت سازش ناپذیر ایدەی “یک دولت، یک ملت” می چرخد و “کشور- ملت” ادعایی آن نە یک پدیدەی سیاسی مدرن، بلکە یک ارگانیسم ازلی طبیعی غیر قابل تفکیک بە اجزای تشکیل دهندەی آن است.
تٲکید مداوم این گروە بر شکوە خیالی باستانی و برگزیدن اسطورههایش از میان فاتحان خونریز تاریخ، حاکی از اعتقاد عمیق آنان بە استمرار نظم فتوحاتی تاریخی و تلاش انتقامجویانە برای جبران سرخوردگی و حقارتی است کە از عدم اقبال عمومی و ضعف کنونی آن نشٲت می گیرد، آنان زمان حال را باختەاند و از آیندە نیز شدیدا هراس دارند، از همین رو بە تاریخ پناە می برند و از تاریخ نیز صرفا آرزوی بازگشت بە دوران فتوحات و قدرت نماییهای جهانگشایان را مد نظر دارند، نه اینکە بە دیدەی عبرت بدان نگریستە و بە درک فلسفەی تاریخ، تطور تمدنی، تبادلات فرهنگی، روابط تولید و مطالعەی مناسبات انسانی در بستر تاریخ بپردازند. در واقع باید گفت، این نە خود تاریخ، بلکە جعل هدفمندانەی تاریخ است کە برای آنان اهمیت دارد تا از آن بە منزلەی پتک سنگینی برای کوبیدن تمامی مخالفتها، انکار تنوعات و گشودن راە خود بسوی قدرت سیاسی استفادە کنند.
در این رابطە بارها دیدەایم کە پهلوی و دار و دستەاش خلٲ ناشی از فقر فکری و فلسفی خود را با تٲکید ملال آور و انعطاف ناپذیر بر موضوعاتی همچون تمامیت ارضی، تک زبانی و تک ملتی بودن ایران پر کردە و در زمینەی حقوق بشر و آزادیهای دمکراتیک و موضوعاتی همچون محیط زیست نە تنها حرفی برای گفتن ندارند، بلکە علنا یا تلویحا در مقابل آنها جبهە می گیرند. ملل بە جان آمدە از سلطە و آپارتاید را قبایل و طوایف می خوانند، زبان آنان را گویشی از زبان فارسی یا زائدەهای هویتی نامتجانس با روح ایرانیت خواندە و خواستار امحا و ذوب آنان هستند.
راست افراطی ایرانی نمی تواند مخالف واقعی ساختار قدرت در رژیم اقتدارگرا و تمامیت خواهی همچون جمهوری اسلامی باشد و هرگز پنهان ننمودە کە با فروپاشی و سرنگونی کنترل نشدەی رژیم مخالف است و بفرض فروپاشی رژیم نیز بازسازی و استقرار مجدد تمامی اجزای آن بویژە نهادهای سرکوب و تحمیل سلطە را در برنامە دارد و بلکە آن را لازمەی اعمال قدرت برای دستیابی بە اهدافش می داند. بە همین دلیل نیز، در برابر خواست مردم برای انحلال نهادهای سرکوبگر رژیم مقاومت می کند و آدمکشان سپاە پاسداران را فرزندان ایران می خواند و حتی نمی تواند خشنودی خود را از کشتار مردم در مناطقی مثل کوردستان، بلوچستان و احواز پنهان نماید. لذا عجیب نیست کە فاصلەی بین عزاداری برای قاسم سلیمانی و چکمەلیسی برای پهلوی راە میانبری بە کوتاهی یک توییت یا یک استوری اینستاگرامی است.
نگاە راست افراطی، کاملا امنیتی و نظامی است، لذا در گرماگرم انقلابی کە علیە دیکتاتوری و خفقان سیاسی از هر نوع آن جریان دارد، فاشیسم ایرانی از صندوقچەی هدایای پوسیدەی خود، پرویز ثابتی، رئیس بدنامترین و مخوفترین سازمان شکنجە و سانسور و ارعاب یعنی ساواک را کادوپیچ نمودە و بە رخ مردم و مخالفان سیاسی خود می کشد و چهرەی ژورنالیستی معروف آنان افتخارش را لیسیدن چکمەهای دیکتاتور سابق عنوان می کند.
راست افراطی متکی بە ایدئولوژی است و نوع ایرانی آن نیز ایدئولوژی ایرانشهری را شناسنامە و بستر ذهنی خود می داند. در این رابطە، ایرانیت بە مثابە یک ایدئولوژی دارای سە ستون سلطنت مطلقە، دین سیاسی (مذهب تشیع) و سلطەی قوم فارس بودە کە بایستی در کالبد قلمرو موسوم بە ایران و فتوحات تاریخی بالقوە و بالفعل آن دمیدە شود و هر فرد غیر فارس تنها در صورت ادغام در این ایدئولوژی و التزام عملی و نظری بە ستونهای اصلی آن می تواند بە عنوان ایرانی پاک نهاد پذیرفتە شود.
اما علیرغم وجود ایدئولوژی، راست افراطی فاقد برنامه مدون سیاسی است، از تحزب گریزان است، نە جرٲت تبدیل شدن بە حزب سیاسی را دارد و نە استعداد و مهارت آن را دارد و نە دیگران را مجاز بە تشکیل حزب مطابق افکار و سلایق متفاوت خودشان می داند. زیرا خود فاقد استراتژی لازم برای سازماندهی تودەای و پیشبرد مبارزات مدنی از طریق تشکلهای صنفی و نهادهای دمکراتیک و قابلیت بە راە انداختن امواج انسانی در خیابانهاست و نمی خواهد کە رقبا نیز چنین قابلیتی داشتە باشند، لذا مخالف هر گونە جنبش انقلابی است زیرا می داند کە اولا مهار جنبش در دستان او نخواهد بود و ثانیا انقلاب می تواند بە فروپاشی نهادهای سرکوبی منجر شود کە او از اکنون آیندەی سیاسی خود را بە آنان گرە زدە است. او هموارە بە دنبال راە میانبر می گردد. این راە میانبر می تواند یک کودتای نظامی یا توسل بە مداخلە و حمایت نظامی خارجی باشد، زیرا آنان در یک بازەی زمانی پنجاە و هفت سالە سە بار بە دست گرفتن قدرت سیاسی را تجربە کردەاند، اسفند سال ١٣٠٠، شهریور ١٣٢٠ و مرداد ١٣٣٢ کە اتفاقا هر سە بار با کودتای نظامی یا مداخلەی نظامی خارجی یا ترکیبی از این دو روی کار آمدەاند و در واقع راه دیگری غیر از این برای مبارزەی سیاسی نمی شناسند. به همین دلیل یا باید بصورت یک زائدەی بیرونی آویزان سپاه پاسداران باشند یا در پای دیوار ندبەی اورشلیم با عجز و التماس از مقامات اسرائیلی بخواهند کە بدهی یهودیان بە سیروس هخامنشی را بە تاجدار بی تاج اعلیحضرت سیروس سوم پهلوی بازگردانند و یا برای پیروزی ترامپ در انتخابات شلەزرد نذری بدهند. ذهنیت آنان در روابط خارجی گنجایش درک مناسبات خارج از معاهدات امنیت مرزی و پیمانهای نظامی خارجی علیە مخالفان داخلی خود را ندارد و اصولا تابع همان الگو و متد سازمانی سپاە پاسداران هستند کە در مواجهە با مخالفتهای داخلی می توان بە ضریح مداخلەگران خارجی دخیل بست.
راست افراطی نگاهی پدرسالارانە بە جهان و زندگی اجتماعی دارد و بە همین خاطر است کە شعار محوری انقلاب یعنی “زن، زندگی، آزادی” را بر نمی تابد و از همان ابتدا شعار راستگرایانەی “مرد، میهن، آبادی” را در مقابل آن علم میکند تا نشان دهد کە شدیدا بە “الرجال قوامون علی النساء” معتقد است، بین زندگی و میهن، اولویت را بە میهن یعنی همان قلمروی فتوحات مردانەاش می دهد و بین توسعە و آزادی، توسعەی پدرسالارانە را ارجح می داند. بعبارت دیگر “زن، زندگی، آزادی” را بە منزلەی تبری بر پیکر هر سە بت ایدئولوژیک خود دانستە و بە انحراف کشاندن و خاموشی شعلەهای این انقلاب را سرلوحەی همت خود قرار می دهد.
راست افراطی شیفتەی اقتصاد دولتی است و از این نظر هم نباید مشکلی با برنامەهای کنترل بازار و توسعەی اقتصادی جمهوری اسلامی داشتە باشد. توسعەی اقتصادی در مدل ایرانی راست افراطی کاملا تابع جغرافیای ستم ملی است و بە همین دلیل ستم طبقاتی را نیز بر جغرافیای اتنیکی و ملی منطبق می کند. جمهوری اسلامی هنوز تٲسیس نشدە بود کە قبلەی آمال فاشیسم ایرانی یعنی رژیم پهلوی بدون توجە بە امکانات و ملزومات جغرافیایی و اقلیمی اقدام بە احداث کارخانجات عظیم فولاد و مس و آهن در بیابانهای بی آب و علف مرکز ایران نمود تا برای تامین آب مورد نیاز این صنایع، تونلها و کانالهای عظیم آبرسانی را از کوردستان و لرستان و خوزستان و مازندران بسوی شورەزارهای مرکزی ایران روانە سازد. اقدامی کە در درازمدت محیط زیست این مناطق را بسوی نابودی سوق داد، بە گونەای کە کارشناسان محیط زیست ایران از خطر قریب الوقوع انقراض تمدنی سخن می گویند. اما راست افراطی معتقد است کە این روند باید ادامە یابد چرا کە بقا و یکپارچگی ایران در گرو آن است.
راست افراطی علیرغم تظاهر بە لیبرال مسلکی، نە بە آزادی سیاسی اعتقادی دارد و نە حتی بە آزادی اقتصادی، چرا کە در ذهن وی بە عنوان یک رعیت، فرد نمی تواند خارج از ارادەی پادشاە مقتدر و امنیت و مصلحت قلمرو فتوحاتی موسوم بە میهن، اختیاری از خود داشتە باشد. در واقع در جهان ذهنی وی تنها یک نفر و آن هم پادشاە سرچشمەی حق و مالکیت و آزادی است و بقیەی مردم تنها چرخ دندەها و ابزارهای پیش برندەی ارابەی قدرت او در جهت تامین امنیت و حفظ یکپارچگی کشور هستند. چنین ذهنیتی خودبخود مروج اقتصاد دولتی، دولت اقتدارگرای متمرکز و یک سازمان امنیت مخوف است کە لازمەی تشکیل آن، گرد آمدن شکنجەگرانی همچون پرویز ثابتی، قدارەکشانی از جنس شعبان بی مخ و حسین رمضان یخی و مشاورانی از قماش مهرەهای صادراتی سپاە پاسداران و وزارت اطلاعات رژیم در حلقەی نزدیکترین یاران پادشاە خودخواندەی آنان است.
راست افراطی ایرانی وانمود می کند کە با اسلام سیاسی مخالف است، اما در ذات خود بشدت شیعەگراست و تشیع را همچون زبان فارسی سنگ زیرین بنا و پیوند دهندەی اجزای ایرانیت و عامل استحکام و مشروعیت پادشاهی می داند کە بر طبق سنت ایرانی بدون فرە ایزدی نمی تواند حکومت کند و نمود عینی فرە ایزدی و عامل مشروعیت ساز در حکومتهای ایرانی بعد از صفویە هموارە تشیع و فقاهت حکومتی بودە است.
مذهب و دین سیاسی و نگاە ایدئولوژیک و جهان بینی پدرسالارانەی آن شاکلەی اصلی نحلەهای فاشیسم بویژە کمدی ترین نوع آن یعنی پهلویسم بودە و هست و اساسا اتحاد با اسلامیستها برای مقابلە با چپها، لیبرالها و جنبشهای دمکراتیک و تاکید بر نقش محوری مذهبیون در جلب تودەهای مردم بە سوی حکومت و یکنواخت سازی هویتی و نهادینەسازی فرهنگ اطاعت و تملق و رهبر پرستی، میراث عینی و شاخصەی بارز سیاست و نوع ناسیونالیسمی است کە اینان خود را داعیەدار آن می دانند.
راست افراطی در سیمای خامنەای، داریوش هخامنشی را می بیند و بالاترین مقام آن یعنی پسر دیکتاتور فراری صراحتا می گوید بارها بە مقامات رژیم پیام دادە است کە اگر جنگی دربگیرد حاضر است تحت فرمان آنان بە جبهە اعزام شود. از همین روست کە علیرغم ژست اپوزیسیونی، عاشق قاسم سلیمانی بودە و او را با سپهبد سورنا ژنرال دورەی اشکانی مقایسە می کنند. آنان دنبال یک پیشوا برای پرستش و دستی برای بوسیدن هستند و خم شدن تا کمر جلوی رهبر و حتی الامکان لیسیدن چکمەهای براق رهبر فانتزی و رٶیای همیشگی آنان است.
راست افراطی از آزار روانی دیگران لذت می برد، زنان برای او هدف مناسبی برای توهینهای جنسی هستند و اقلیتها از هر نوعی کە باشند سوژەی تمسخر و نفرت پراکنی آنان هستند. لمپنیزم در روح و روان آنان ریشە دوانیدە و لمپنها و لاتهای درباری، سلبریتیهای مورد علاقەی آنان هستند. در فضای مجازی بصورت گلەای حملە می کنند و با سیل فحاشی و توهین ناموسی دگراندیشان را بە رگبار می بندند. دستگاە تولید فحش ناموسی، جوکهای قومیتی و جنسیتی مهمترین اختراع و دستاورد فکری آنان برای بشریت است کە روزانە هزاران نفر در دام آن گرفتار می شوند و روزبەروز فضا را بر خردورزی و تبادل آرا و افکار انسانی تنگتر و تنگتر می کند. این خردستیزی نە نشانەی انحطاط راست افراطی بلکە بخشی از هویت و فلسفەی وجودی آن است. در جهان بینی آنان برای آن کە یک جامعە بە اقتدارگرایی و رهبران کاریزماتیک روی بیاورد بایستی ابتدا دروازەی تعقل و اندیشەورزی را در آن تختە کرد، نهادهای سیاسی و روشنفکران مستقل را منزوی کرد تا مردم اقبالی بە آنان نشان ندهند. در چنین فضایی است کە مردم بە سلبریتیها و لمپنهای درباری کە در واقع اسب ارابەی رهبران پوپولیست هستند روی آوردە و فضا برای مشروعیت بخشیدن بە کودتای احتمالی آنان مهیا می شود.
کوتاە سخن آن کە نە تنها نوستالژی گرایان پیرامون پهلوی وابستە بە اردوگاە راست افراطی هستند بلکە ایدئولوژی آنان بعنوان میراث رژیم سلطنتی همچنان نقش مهمی در تقویت پایەهای سرکوب و خفقان ناشی از بقای جمهوری اسلامی دارد و از منظر آزادیخواهان واقعی و ملل تحت ستم ایران از جملە ملت کورد، تفاوت ماهوی میان آنان و رژیم کنونی حاکم بر ایران وجود ندارد.
اخبار روز