ترامپ خواستار الحاق کشور کانادا به ایالات متحده آمریکا شده و تهدید کرده است اگر عملی نشود اقتصاد آن کشور را زمین خواهد زد. او همچنین خواهان پیوستن جزیره “گرینلند” به آمریکا است. و در صورت عدم موافقت دانمارک’ این کشور را به تحریم اقتصادی تامرز ورشکستگی تهدید کرده است.
کانال پاناما نیز از آرزو های کشورگشایانه رئیس جمهور منتخب آمریکا بی نصیب نمانده و احتمال لشکر کشی برای اشغال این کانال به صراحت از جانب ترامپ مطرح شده است. او همچنین با اهدافی هنوز افشا نشده’ قصد تغییر نام خلیج مکزیک به خلیج امریکا را نیز دارد. و البته با منطقه جنگ زده خاورمیانه با زبانی آشکارا خصمانه تر و جنگ افروزانه سخن گفته. او به حماس اولتیماتم داده که اگر تا آغاز رسمی ریاست جمهوری اش گروگان ها آزاد نشوند، باید در انتظار جهنم باشند.
در کنار این موارد’ تهدید اقتصادی چین و ایران هم که جای خود دارند.
از سوی دیگر ثروتمندترین مرد جهان با بیش ۴۵۵ میلیارد دلار سرمایه و در اختیار داشتن پرمخاطب ترین رسانه های اجتماعی جهان با عنوان “وزیر کار امدی دولت” عملابه کابینه ترامپ پیوسته تا کلیه ظرفیت های مالی و رسانه ای خود را در خدمت پیشبرد آن بخش از استراتژی ها و اندیشه های ترامپ قرار دهد که گویا ایشان فعلا ورود مستقیم به آنها از جانب خود را مصلحت ندانسته اند.
آقای ایلان ماسک به صراحت و از موضع قدرت، از طریق حمایت از احزاب و جریان های راست افراطی در بریتانیا، آلمان، ایتالیا، اسپانیا، نروژ و… در اروپا و.حتی برزیل، آرژانتین، ونزوئلا و… در آمریکای جنوبی عملا در مقیاسی جهانی به دخالت در امور داخلی دیگر کشورها و تشدید گسست های اجتماعی در آن ها مشغول شده است. که این اقدامات بی سابقه در عرف دیپلماتیک، اعتراض دولتمردان این کشورها را در پی داشته است.
اعضای کابینه ترامپ با قریب ۴۹۹ میلیارد دلار سرمایه با اختلاف بسیار، ثروتمند ترین کابینه تاریخ ایالت متحده هستند که بسیاری از آنها به عنوان موتورهای محرکه وال استریت شناخته می شوند. این میزان سرمایه برابر با تولید ناخالص داخلی ۱۶۹ کشور جهان است و نکته جالب در مورد این یاران سیاسی ترامپ، عضویت تقریبا تمامی آنها در کازینوهای قماربازی است.
این داده های ظاهرا پراکنده اما عمیقا همسو، نشان از تغییرات بنیادین در استراتژی های جهان نگر نزد بزرگترین قدرت نظامی اقتصادی جهان و تغییر مناسبات بین این کشور با سایر کشورها خصوصا چین و اروپا دارد که مهمترین وجوه این تحولات را می توان چنین توضیح داد:
جهان در آستانه ورود به دوران امپراطوری “گنده لاتهای سرمایه و رسانه” است. اینان که مشروعیت سیاسی شان عمدتا مدیون آرای عقب مانده ترین اقشار اجتماعی جامعه آمریکا در پیوند با فاسدترین میلیاردر _سیاستمداران است، از طریق دشمنی آشکار با وجه لیبرالی نظام سرمایه داری قصد دارند برای دیپلماسی قلدرمآبانه و باج خواهانه، کسب اعتبار کرده و آن را به یک الگوی مسلط در روابط بین الملل تبدیل کنند.
اینکه جامعه آمریکا به هر دلیل تصمیم گرفته است رئیس جمهوری دروغ پرداز با پرونده های متعدد فساد اخلاقی، مالی و… را انتخاب نماید تا او هم، کابینه اش را با چهره هایی مشابه خود ببندد در هر کشوری جز ایالات متحده می توانست موضوعی داخلی تلقی گردد. اما متاسفانه این اتفاق در کشوری رخ داده است که با تکیه بر قدرت سلاح و دلار، جهان را به گروگان گرفته. بطوریکه تصمیماتش بر سرنوشت جهان تاثیرگذار بوده و هست. و در اینجا این سئوال پیش می آید که چرا باید جامعه جهانی تاوان انتخاب گروهی مرتجع و واپس گرا در اتحاد با میلیاردرهای فاسد در یک کشور خاص را پس دهد.
هر چند که آمریکا به عنوان سرکرده امپریالیسم جهانی، کارنامه ای سیاه در تجاوز و دخالت در دیگر کشورها دارد، اما همواره به پاره ای از پرنسیپ ها از جمله حفظ اتحاد با دیگر کشورهای سرمایه داری بزرگ و عدم دخالت مستقیم در امور داخلی آن ها پایبند بوده است.
اما این گروه قلچماق و گنده لات های نوظهور برخاسته از بحران های ذاتی نظام سرمایه داری و از جمله بحران های فرهنگی، اخلاقی که خود محصول تشدید فرایند “از خود بیگانگی” و گسترش آن به تمامی عرصه های حیات اجتماعی است تا چند روز دیگر قدرت را در آمریکا تصاحب خواهند کرد، تا با پشت کردن به تمامی هنجارهای شناخته شده در روابط بین الملل، “نفس کش” بطلبند و عربده جویی و تیغ کشی را جایگزین تعامل و احترام متقابل نمایند.
این باندهای تبه کار که هم به کلیسا می روند و در مقابل دیوار ندبه دعا می خوانند، و هم به دختران زیر سن قانونی تجاوز می کنند، و هم با زنان بازیگر فیلم های پورن می خوابند، تقلب مالیاتی دارند، حق السکوت می پردازند، به بالاترین مرجع قانون گزاریشان حمله مسلحانه می کنند، حقوق زنان را نقض و از ابراز نظریات سکسیستی خود ابایی ندارند، قرار است سکاندار تحولات آینده بشر باشند که در صورت تحقق، دورنمایی تاریک در انتظار است. دورنمایی که از طریق پروپاگاندای رسانه ای مبتنی بر فریب و بهره گیری از پیشرفته ترین تکنیک های مغز شویی، ساده لوحی را تبلیغ و خشونت و زورگویی چه در زمینه های فردی و چه در عرصه های اجتماعی را تقدیس خواهند کرد.
به جنگ رودر رو و بیرحمانه با احزاب و تشکل های ترقی خواهد خواهند رفت، بدون هرگونه پنهانکاری برای سقوط هر دولت با گرایشات ملی تلاش خواهند کرد، موازین حقوق بشری و هر شکلی از همدلی سقوط می کند و حتی مرزهای پذیرفته شده و شناخته شده کشورها از چنگال آنها مصون نخواهند ماند.
باید این عفریت را مهار کرد. نباید اجازه داد گنده لات های فاشیست زیر نقاب شعارهای پوپولیستی، قطبی سازی های کاذب اجتماعی، ادعای سردمداری رشد تکنولوژی و… خود را مخفی کنند.
افشا و مبارزه همه جانبه با پدیده مخوف “الیگارشی گنده لات های سرمایه داری” عاجل ترین وظیفه هر دولت ملی، هر تشکل ترقی خواه و هر انسان پایبند به رعایت ابتدایی ترین حقوق انسانی است.
در این راستا و در مقیاس دولت های مستقر ملی، که خطر پیش رو را درک کرده اند ضرورت دارد جبهه ای ضدفاشیستی در مقابل این عفریت نو پا شکل گیرد. در این رابطه شاید بتوان از جبهه ای مشابه “جنبش غیرمتعهد ها” سخن گفت.
همین جبهه می تواند در سطح احزاب چپ؛ ‘سبز ‘ ملی و همچنین تشکل ها و سندیکاهای بزرگ کارگری و نهادهای مدنی و حقوق بشری شکل گیرد.
تبلیغ و افشاگری و تظاهرات خیابانی و اعتصابات، ابزارهای موثر در اختیار این طیف است.
در سطح فردی نیز ظرفیت های بی شماری برای مبارزه با هیولاهای در راه وجود دارد. باید تمامی شبکه های اجتماعی (اینترنت، موبایل، نرم افزارها و…) را به کارزاری پرتوان و همیشگی علیه فاشیست های گستاخ تبدیل کرد. باید از توییتر، اینستاگرام، واتس آپ و… برای افشای آینده سیاهی که برای بشریت تدارک دیده اند نهایت استفاده را کرد، بایداز ابزارهای خودشان علیه خودشان بهره گرفت.
مردم بیدار جهان قادر هستند شبکه های اجتماعی متعلق به طیف جهانخواران را تسخیر و در صورت اعمال سانسور آن ها را تحریم کنند.
دنیای آینده دنیای مرز بندی با جهالت؛ قلدری و فریب است.
احبار روز