شورش شهباز: در وقوع جنگهای نظامی بین کشورهای مختلف برای پیشگیری از هزینههای گزاف مختلف، رایج و متداول اینکه مقولەایی بنام آتشبس در دستور کار قرار میگیرد. این آتشبس ممکن است از ناحیه دول میانجی یا طرف چیره در جنگ نظامی همچون پیشنهادی برای مانع شدن از هزینهی بیشتر مادی و معنوی عنوان شود.
پایان هرجنگی از طریق آتشبسهای کوتاه مدتی که خواستههایی را در خلال آتشبس طرف چیره و غالب در جنگ عنوان میکند با نشستها و گفتگوها که افقی روشن را نشان دهد از آتشبسی موقت و کوتاه مدت به داراز مدتتر تغییر میدهد. اگر ابعاد گفتگوها و نشستها به بنبست نرسد، فاز دیگری از آتشبس بعنوان ترک مخاصمه که زمینهای برای برقراری صلح را در پی خواهد داشت، فراهم میکند. برعکس چنین مقولهای که ذکر شد هم صدق میکند که آتشبس کوتاه مدت باعدم توافق به جنگ دوبارە منجر شود.
در جریان جنگ دوازده روزهی اسراییل و آمریکا با ایران، رئیس جمهور آمریکا اقدام به پیشدستی کرد و آتشبسی اعلام نمود. هرچند محتوای این آتشبس بر چه اساس است تا کنون کاملا روشن نیست!
پذیرش این آتشبس از سوی جمهوری اسلامی که دچار ضرباتی سهمگین شده بود، میتوان برتری آتش تهیهی طرف مقابل را به وضوح تمام و فارغ از تکیهکردن بر هر نظر کاملا حرفهای و کارشناسانهی نظامی دید! در واقع آتشبس مقطع زمانی بودن در شرایط نه جنگ و نه صلح طرفین دعواء است. معمول اینکه با ترک مخاصمه، جهدی در راستای برقراری صلحی دائمی دربین طرفین را باید در پی داشته باشد. حال پرسش اینجاست آیا جمهوری اسلامی بدین شیوه به این آتشبس مینگرد یا آنرا برای ائتلاف وقتی در راستای پایان دادن به زمان مکانیزم ماشه و یا رسیدن به سلاحی مخربی همچون کلاهک اتمی میخواهد بکار بیاورد یا نه!
تجربه نشان میدهد، جمهوری اسلامی در این باب برای بقاء خود بدین تقیه و چندرویی همچون سایر موضوعات و منازعات اتمی روی خواهد آورد. مسلما آنچه مدنظر سران جمهوری اسلامی است بقاء و حفظ نظام به هر قیمتی و نه در نظر گرفتن مردمان تحت سیطرهاش است.
این آتشبس شکننده که طرفهای مقابل_به ویژه جمهوری اسلامی بدان اعترافی کامل دارد_ در مرحلهای تمام معلق وجود دارد! از سویی آمریکا بانی آتشبس، جمهوری اسلامی را فرا میخواند برای گفتگویی منجر به تسلیم شدن در برابر خواستههایی_ که در حال حاضر دارای لعاب پررنگ با مشروطیتی بینالمللی گرفتهاند_ خواهد شد. این خواسته از سوی دستگاه از هم پاشیدهی سیاسی جمهوری اسلامی که دارای فرازوفرودی در بین سران کشور و لشکری است و دستگاه دیپلماسی این نظام هم به نوع دیگری آنرا جلوه میدهد، به عینه تزلزلی در تصمیمگیری و زیربار رفتن یا نرفتن این تسلیمیت را نشان میدهد!
اما بعد دیگر پنهان مانده از این روند آتشبس برخلاف تهدیدهای سران نظامی شکست خوردهی جمهوری اسلامی در این نبرد دوازده روزه، عدم اظهارنظرهای نظامی از سوی مقامات نظامی اسراییل و حتی خود آمریکاست!
طبیعتا با شعارهای واهی و پوشالی سران رژیم از رهبر این نظام تا سایرین و حتی فرماندهان نظامی_ افکار عمومی جهان بدان آشنا و میدان خوانی و مانوردهی شفاهی این گونه تهدیدات_آنچه را ببار آورد که در جنگ دوازده روز عیان و تداوم این رجزخوانی بیپشتوانهی تکنولوژی نظامی روز چه بسا ویرانی بیشتری را در پی داشته باشد!
فرماندهان نظامی در آمریکا و اسراییل به لحاظ قدرت برتری که در میدان جنگ دارند، آموختهاند باید فاقد تریبون برای اظهارنظر باشند. در مواردی اگر نیازی باشد از طریق وزیردفاع و سخنگوهایی مربوطه اقدام به ایراد سخن میکنند که بیشتر حالتی هشدارآمیز و نه رجزخوانی با بعدی ایدئولوژیکی همچون سران نظامی جمهوری اسلامی را در پیش گیرند!
برخلاف فرماندهان نظامی جمهوری اسلامی که صحنهی مجازی پر از دروغ تریبونهای رسانهای جمهوری اسلامی را بجای ناکارآمدی توان دفاعی خود برگزیدهاند برعکس آن، فرماندهان نظامی آمریکا و به ویژه اسراییل اکنون در پی رفع کردن نقاط ضعف و ناکارآمدیهای استراتژی نظامی خود هستند!
این مهلت آتشبس شکننده اگر در میدان سیاسی و نه دیپلماسی پیشنهادی طرف فاتح(آمریکا) منجر به بنبست شود، سازوکار چگونگی برخوردی نظامی ارتشهای این دوکشور در مرحلهی به بنبست رسیدن گفتگوهای طرفین چه خواهد بود، همانی است که اکنون این دو ارتش با توجه به اعلام آمادگیهای ملموسی که کردهاند، در دستور کار قرار دارد!
حال اگر این گفتگوها بر مبنای آنچه که آمریکا میخواهد پیش نرود و جمهوری اسلامی همچنان اصرار بر غنیسازی و خلع سلاح موشکهای بالستیک را نپذیرد، چه خواهد شد.
دستگاه اندیشهی جمهوری اسلامی همیشه بر مبنای توکل بر امداد غیبی و دست بردعا، بدین نیندیشیده است که بزرگترین سفارت آمریکا در عراق وجود دارد. اینرا هم نمیدانند که حاکمیت کنونی عراق شالودهی امنیتی آن بر مبنای سیستم امنیتی آمریکا پایهگذاری شده است. شاید در برههای از زمان که صدام حسین سرکار بود و شیعیان عراق به جمهوری اسلامی نیاز داشتند یا در جنگ با داعش هم طیفی فکری و عملی وجود داشت. اما این مسائل هیچ وقت از دید آمریکا پنهان نماند و با نرمشی کاملا متبحرانه با کشتن قاسم سلیمانی و ابومهدی، سکتهای آنچنان قوی بدان شیعهگری وارد نمود کە حساب دست همه آمد این آمریکا شوخیبردار نیست! شیعیان عراق در طیفهای سیاسی مختلف که عطفی مذهبی نسبت به جمهوری اسلامی داشتند، بازگشت به رویه و خصلتی عربی بودن خود را پیشه کردند! عدهای از قشر روشنفکران سیاسی شیعه از همان ابتداء که خواهان دموکراسی و عدم دخالت ایران در امورات داخلی عراق بودند_هرچند تعدادی از آنان از گروههای وابستە بە ایران ترور شدند_ ولی با کشتهشدن قاسم سلیمانی و ابومهدی توانستند مجددا به عرصهی سیاسی عراق بازگردند. طیفهای دیگر شیعه همچون جریان صدر هم با فاصلهگرفتن عمیقی از جمهوری اسلامی عملا در جبههی مخالف جای گرفته و دیگر تأمین کنندهی خواستههای جمهوری اسلامی نیستند. در بعد مبارزه با ترور، عراق بعد از صدام حسین به میدان تروریستهایی تبدیل شد که خود جمهوری اسلامی دست اندکار اصلی آن بود. چاشنی اشاعه تروریست در عراق همان شعار آمریکاستیزی ایران و ترویج خشونت با اعمال تروریستی در برابر آمریکا بعنوان اشغالگر چه فجایعی را در عراق رقم زد.
بعد از تسخیرموصل توسط داعش، خطر ترور نه فقط متوجه آمریکا بلکه به خطری جهانی تبدیل شد. همپیمانی بینالمللی با رهبری آمریکا و کشورهای اروپای غربی با تکیه بر نیروهای نظامی بومی عراقی شکل گرفت. این نیروهای امنیتی بعنوان ضدترور از آنزمان تا کنون، بطورکامل در اختیار آمریکا و همپیمانان برای مقابله با ترور هم آموزش میبینند و هم وارد عمل میشوند. خطری بالقوە در بناگوش جمهوری اسلامی همین نیروهای شیعهی آموزش دیده عراقی است.
این آتشبس موقت و شکننده اگر منجر به توافقی دلخواه طرف چیره بر نزاع نگردد، حملهای گستردهتر را در پی خواهد داشت. چونکه موجودیت نوع اندیشهای فراداعشی و جمهوری اسلامی عریانتر از قبل خود را نشان داد. دیگر بیاهمیت بودن شعار مرگ بر آمریکا و نابودی اسراییل برای هر دو دولت آمریکا و اسراییل به عینیتی محض مبدل شد. شعاردهنده اکنون مسلح به موشک بالستیک و در پی دستیابی به کلاهک هستهای است!
مرحلهی نخست این جنگ دوازده روزه و آتشبس ناگهانی، باید عین مرحلهای آزمایشی برای حملهی گستردهتر و جدیتر قلمداد شود. در جریان حملات اسراییل به ایران یکی از با اهمیتترین مناطق، مناطق غرب کشور_استان کرماشان و استان ایلام_ بود. این دو استان از منظر سوق الجیشی، مناطقی حائز اهمیت میباشند. در همسایگی عراق قرار دارند و پایگاههای نیروهای آمریکا در خاک عراق که در دیاله و عین الاسد وجود دارند. مهمتر اینکه اتوبان احداثی راه کربلای موجود در این دو استان، خطی سریع برای انتقال تمامی تجهیزات نظامی و لجستیکی ارتش آمریکا خواهد بود. چونکه نقاط دیگر همسایهی با عراق خارج از این دو استان بسوی سنندج و بالاتر کاملا کوهستانی و صعب العبور و زمان بر بوده و پایگاههای آمریکایی در خاک عراق هم نسبت بدین مناطق مسافتی طولانی دارد.
اگر توافقی در گفتگوها بوجود نیاید و مرحلهی بعدی جنگ شروع شود، برای پایان دادن به جنگ، آمریکا مجبور خواهد بود بعد از حملات هوایی فلج کنندهای که بعمل خواهد آورد، مرحلهی بعدی ورود نیروی زمینی برای سقوط جمهوری اسلامی را در پیش گیرد. در این مرحله زدن نقاط باقیمانده حساس نظامی و مراکز هستهای و حتی کشتهشدن فرماندهان و سایر متخصصان هستهای و غیره منجر به سقوط جمهوری نخواهد شد. دلیل آن به تمرکزی بیش از حدی که نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی در برخورد خشن با هر گونه واکنشی از سوی مردم داخل بر میگردد. در واقع تمام مردمان ایران گروگانهای لب تیغ کشتار برای بقاء جمهوری اسلامی هستند. بعید بنظر میرسد، حرکتی داخلی هماهنگ با بمبارانهای خواه هوایی و موشکی و حتی ترور مسئولان رده اول باقیماندهی نظام بتواند شکل بگیرد.
فاکتور واکنش داخلی نسبت به سقوط نظام جمهوری اسلامی تا حدودی در حال حاضر میسر نیست، مگر با حملهی زمینی که به ایران صورت گیرد. تنها کارت ایران در صورت حملهی مجدد آمریکا و اسراییل به ایران، بستن تنگهی هرمز است.
آیا تهدید به بستن تنگهی هرمز از سوی جمهوری اسلامی، امکان دارد. اگر اقدامات سریع امنیتی که نیروهای واکنش سریع جبههی برابر نتواند آنرا خنثی کند و احتمال چنین تهدیدی از سخن بعمل مبدل شود، توان ایران در ادامهی بستن تنگهی هرمز فقط چند ساعتی دوام خواهد داشت. چونکه آنزمان حتی چین بیطرف در این منازعات هم وارد میدان خواهد شد و چنین مقولهای را قبول نخواهد کرد. آنچه کشور ایران را اکنون از ویرانی بیشتر نجات میدهد، قبول خواستههای آمریکا و جوامع بینالمللی است. خارج از این هر اتفاقی و حادثهی شومی که منجر به اشغال یا تجزیهی ایران شود، راه تاریک و بنبستی خواهد بود که بانی آن مسئولان جمهوری اسلامی از خود خامنهای تا به سایرین هستند.
