
حذف صفر از پول ملی، اقدامی است که بسیاری از کشورها – بهویژه آنها که با تورمهای مزمن یا فوقتورمی روبهرو بودهاند – در مقاطع خاصی به آن روی آوردهاند. اما باید توجه داشت که این سیاست بهتنهایی هیچگونه اثر بنیادینی بر قدرت خرید، تورم یا رشد اقتصادی ندارد.
مزایای بالقوه این اقدام (در صورت همراهی با اصلاحات کلان):
- سادهسازی محاسبات و عملیات حسابداری
حذف صفر میتواند فرایندهای حسابداری، نرمافزارهای مالی، و تعاملات اقتصادی را سادهتر کند. وقتی قیمت یک نان ۵۰٬۰۰۰ ریال (۵۰ هزار تومان قدیم) باشد، حذف چهار صفر و تبدیل آن به «۵ واحد جدید» باعث روانتر شدن تبادلات عددی میشود. - کاهش اثرات روانی تورم مزمن
برای شهروندان، دیدن ارقام بزرگ (مثلاً چند میلیون تومان برای خرید یک گوشی) گاه تأثیر روانی منفی دارد و نشانهای از «بیارزشی پول» تلقی میشود. حذف صفر، ولو موقتی، میتواند اندکی از این اثر بکاهد. - نشانهای سیاسی و نمادین از عزم اصلاح
در برخی کشورها، این اقدام بهعنوان نماد شروع یک فصل جدید اقتصادی معرفی میشود، تا اعتماد عمومی نسبت به اصلاحات بازسازی شود.
اما در نبود بستر مناسب، چه اتفاقی میافتد؟
- تغییر نمادها، نه واقعیتها
حذف صفر بدون کنترل تورم، مثل عوض کردن برچسب قیمتهاست؛ قیمتها در ظاهر کوچکتر میشوند، اما قدرت خرید مردم همان است، و ارزش واقعی پول هیچ تغییری نمیکند. - هزینههای فنی و اجرایی بالا
چاپ اسکناسهای جدید، تغییر سیستمهای حسابداری، آموزش کارکنان، و بهروزرسانی زیرساختها هزینهبر است. اگر این تغییر همراه با سیاستهای اصلاحی نباشد، بار مالی مضاعفی بر اقتصاد وارد میشود. - تکرار تجربههای ناموفق
کشورهایی مثل زیمبابوه، آرژانتین، یا ونزوئلا تجربه کردهاند که بدون اصلاح ساختار بودجه، حذف صفرها تنها یک مُسکن کوتاهمدت است. در برخی از این کشورها، چندین بار صفر حذف شد و باز هم به نقطه اول برگشتند.
حذف صفر بهخودیخود نه مفید است و نه مضر؛ این فقط یک ابزار است. آنچه اهمیت دارد، زمینهای است که این ابزار در آن به کار گرفته میشود.
اگر سیاستهای ضدتورمی، کاهش وابستگی بودجه به نفت، شفافسازی اقتصادی، و افزایش بهرهوری در دستور کار نباشد، حذف صفر صرفاً یک نمایش پرخرج و بیفایده خواهد بود.در غیر این صورت، میتواند بهعنوان بخشی از یک پروژه بازسازی اقتصادی، در کنار اقدامات ساختاری عمیقتر، مفید واقع شود.
