کوردانه: شورش شهباز: پیمان ابراهیم که سازشی و حتی برقراری ارتباطی دیپلماتیک فیمابین اسراییل و برخی کشورهای عربی_ به ویژه کشورهای حوزهی خلیج فارس_ بود، گامهای دیگری در روند گشایش روابط حسنهی یهودیان با کشورهای عرب مسلمان را میخواست در پی داشته باشد. این پیمان موسوم به پیمان ابراهیم، میبایست مورد خوانشی عمیقتر از سوی تمامی کشورهای مسلمان در خاورمیانه به ویژه ایران قرار میگرفت که متاسفانه مورد خوانش بدخوانی شد.
مراد از خوانش، خوانشی دال بر ایجاد صلح و حل مسئلهی اعراب با اسراییل و از همه مهمتر حل مسئلهی فلسطین بدور از رویارویی منجر به جنگ، میبایست مدنظر قرار می گرفت. قبل از این پیمان، مصر و اردن پیشتاز عادی کردن روابط با اسرائیل در جهان عرب بودند. اردن دومین کشور عرب پس از مصر بود که در سال ۱۹۹۴ اسرائیل را به رسمیت شناخت و با آن قرارداد صلح امضا کرد. برخی کشورهای عربی همچون امارات متحدهی عربی از این پیمان استقبال کردند و عربستان صعودی هم پیش شرطهایی برای پیوستن به این پیمان که همان احقاق حقوق فلسطینیان از پیش شرطهای آرزومندانهی شاه عربستان در پیوستن بدین پیمان بود که همچنان در حالتی معلق باقی و طوفان اقصی مانع تحققش شد. همزمان جمهوری اسلامی ایران بجای خوانشی که منجر به صلح شود، احساس خطری نمود و از ابتداء ساز مخالفت را با آن کوک کرد.
زمانی که نام این پیمان مزین به ابراهیم شد، منظور همان حضرت ابراهیم(ع) بت شکنی بود که تمامی بتهای موجود در خانهی کعبه را شکست و رسالت نوینی را برای تمامی یکتاپرستی را خواهان بود تا با خود به ارمغان آورد.
بعد ایدئولوژی تمامی ادیان موجود در منطقهی سامی نژادها از دین مسیحیت تا به یهودیت و در نهایت آن اسلام برگرفته از رسالت توحیدی حضرت ابراهیم است. طراح نام پیمان ابراهیم با دقت تمام نقطهی اشتراک سه دین مسیحیت و یهودیت و اسلام را در نکتهی مهم اشتراک داشتن در توحید ابراهیمی برجسته کرد تا از اختلافات موجود فی مابین پیروان دو دین اسلام و یهودیت بکاهند و به مرحلهی صلحی واقعی راه یابند. دولت خودگردان فلسطین ایجاد شده بود و از سوی اسراییل احساس نیاز شد تا گامهایی در راستای زدودن کهنه عداوت دو خویشاند سامی مسلمان –یهود برداشته شود.
چنین به نظر میرسید ستاره ی داوود که همچون نمادی برای صلح و همزیستی یهودیان از آن استفاده میشد، در طی طریق خود خواهان آن است که در نیم هلال_نماد اسلام_ قرار گیرد و مکمل همدیگر شوند.
اما جمهوری اسلامی ایران بعنوان تنومندترین مانع این روند پای در میان گذاشت و قصد برهم زدن آنرا داشته و دارد. یادکردن ائتلاف سنی – اسراییل از این پیمان در برابر ایران، نوعی خوانش تک بعدی سران تهران و نه حل مسئلهی فلسطین یا براقرای ثبات در خاورمیانه بود. علت آنهم به بعد خوانش تک محوری ایدئولوژیکی سران جمهوری اسلامی به ویژه رهبر این نظام بستگی داشتە و دارد!
از بدو برسرکارآمدن جمهوری اسلامی، تمامی شعائر دینی و مذهبی حکومت، حول محور مرگ برهایی بود کە با مرور زمان و برمبنای مصالح حذف شدند ولی شعار مرگ بر اسراییل و مرگ بر آمریکا کماکان بقوت خود باقی ماندهاند.
گو اینکه حرف مردی یک است و در طول این چهل و پنج سال، همچنان شعار و دست بردن در مسئلهی فلسطین نزد حاکمان جمهوری اسلامی خدشهای بر آن وارد نشده و نمیشود.
جمهوری اسلامی مشکلاتی را برای کشورهای عربی همانند کویت و عربستان صعودی ایجاد کرد و آنهم دخالت در امورات داخلی این دو کشور با حمایت از شیعیان این دو کشور بود. صرف بودجههای کلان برای مبلغین و روحانیون طراز اول شیعه در این کشورها بصورتی علنی ادامه داشت. این روند موجبات بیمی در بین کشورهای خلیج ایجاد کرد. در دو بعد این کشورها در خطر بودند: بعد نخست حمایت جمهوری اسلامی از روحانیون تندرو شیعه در این کشورها. بعد دوم هرگاه میزان خصومت و عداوت جمهوری اسلامی با غرب و اسراییل به نقطهی اوج میرسید، بی درنگ جمهوری اسلامی تهدید به بستن تنگهی هرمز و جنگ نفتکشها میکرد. با واکنشهای تند جمهوری اسلامی و تقویت گروههای نیابتی سرسپرده بدین نظام و خط الرسم محوری بنام مقاومت در برابر پیمان ابراهیم، ستارهی داوود که میرفت در هلال مسلمانان جای گیرد بطور خودکار تبدیل به محوری بنام”محور داوود” شد!
عملیات طوفان اقصی در شرایطی اتفاق افتاد که جمهوری اسلامی در دو تنگنای خارجی و داخلی قرار گرفته بود. برای برون رفت از چنین وضعیتی، جمهوری اسلامی برای مانع شدن از هرگونه تمرکزی به معادلات داخلی و خارجی، حماس را مامور چنین حملهای نمود. در اینجا محرز اینکه موضوع فلسطین در حالتی بود که امکان داشت با پیش شرطهای عربستان صعودی و دولت خودگران آن ، حمایتهای آمریکا به امتیازاتی برای هرچه بیشتر مشروعیت بخشیدن به مسئلهی فلسطین دست یابند و مسئلهی ملت فلسطین برای همیشه حل و وارد حالتی صلحی دائمی و داشتن ساختاری مقبول در چارچوب بینالمللی شود. اما جمهوری اسلامی با دیدن چنین روندی و اینکه یکی از شعائرش که رکن اصلی توجیهاتش برای مداخله در فلسطین بود را از دست میداد با تجهیز گروه حماس معادلات را برهم زد.
محور مقاومت شکل دیگری به خود گرفت. حوثیهای زیدیه یمن هم به محور مقاومت افزوده شدند. بعد از طوفان اقصی، گروههای نیابتی وابسته به جمهوری اسلامی و حوثیها حملات شدیدی به اسراییل و حتی آمریکا را بعمل آوردند.
شیوهی آرایش جنگی محور مقاومت کمکم پای در مسیری نهاد که حتی به خطری جهانی تبدیل میشد. حملهی حوثیها به چندین کشتی مرتبط به اسرائیل دریای سرخ و تنگهی استراتژیک بابالمندب، راهی بود برای اینکه محور داوود در برابر محور مقاومت شکل بگیرد.
محور داوود دارای پشتیبانی قوی دو قدرت آمریکا و انگلیس و سایرین قرار گرفت. اما تنها حامی محور مقاومت، جمهوری اسلامی و هیچکدام از کشورهای عربی حاضر به حمایت از این محور نشدند. هرچند در برخی موارد کشور قطر در بعد توازن مذهبی سنی و شیعه، کمکهای به حماس را پیشتر بعمل میآورد، ولی با توسل سران حماس به ایران این کمکها هم قطع شد. چونکه قطر هم از کشورهای حوزهی خلیج و مشمول تهدیدهای ایران در مورد همپیمانان آمریکا که پایگاههای ارتش آمریکا در این کشور دایر هستند، میشد.
این دو محور در مراحل فینال و موشک پراکنیها و حملههای هوایی دو طرف بهمدیگر به نقطهی اوج خود رسیده است. محور داوود با در اختیار داشتن بهترین امکانات تکنولوژی روز نظامی و برای بقاء چارهای جز حمله ندارد. از سوی دیگر محور مقاومت هم که اکنون در حالت احتضار و تقریبا تمامی رهبران نخبهی نظامی و سیاسی خود را از دست داده است. هدایت کنندگان محور مقاومت در پی گرفتن انتقام برمبنای فلسفه ی وجودی خود که همان شهادت است، میباشد. هرچند در این برههی زمانی انتخاباتی در آمریکا در پیش رو است اما نباید این نکته فراموش شود که دو حزب جمهوریخواه و دموکرات آمریکا در مورد مسئلهی اسراییل دارای یک خط مش مشترک هستند. برندهی ریاست جمهوری آمریکا_ خواه جمهوریخواه و خواه دموکرات_ خدشهای در پارادایم رئیس جمهور آیندهی آمریکا نسبت بە حمایت بیچون و چرا از اسراییل را وارد نخواهد کرد.
از سوی دیگر تلاشهای دیپلماسی وزیر امورخارجهی جمهوری اسلامی در منطقه هم بیثمر مینمایاند. چونکه هیچکدام از کشورهای منطقه پاسخی شفاف به خواستهی جمهوری اسلامی که همان استفاده نکردن از آسمان این کشورها علیه جمهوری اسلامی داده نشد!
پیشتر جمهوری اسلامی دارای هژمونی ویژه در منطقه بود. تا اینکە عملکردهای جمهوری اسلامی و ظن قوی دست داشتن یا مورد معامله قرارگرفتن و کشته شدن رهبران درجه یک حماس و حزبالله و قربانی شدن مردم فلسطین و لبنان، این هژمونی را هم بسیار کمرنگ کرد.
این جنگ پایان شومی برای هدایتکنندگان آن به ویژه سران جمهوری اسلامی را در پی خواهد داشت. محور مقاومت بعنوان محور جمهوری اسلامی شناخته میشود. جمهوری اسلامی هم یک تنه یارای پاسخگویی به تمامی هزینههای محور مقاومت نیست. آنچه که عیان است چه حاجت به بیان است.