پژمان قبادی: كنفرانس امنیتی مونیخ بدون حضور عناصر حكومتی جمهوری اسلامی و با حضور رضا پهلوی و مسیح علینژاد برگزار شد. این ابتكار عمل به‌ حساب دولت حاكم بر آلمان و چند كشور اروپایی دیگر گذاشته‌ شد.
چرا در كنفرانسی تحت عنوان ”امنیت” بجای دعوت از رجال سیاسی مرسوم و معمول هر كشور از چهره‌های اپوزیسیون ان كشور دعوت می‌شوددر اینجا منظور ایران است.
این سؤال مهمی است كه‌ اپوزیسیون جمهوری اسلامی و تمامی آلترناتیوهای احتمالی این رژیم كه‌ خود را موظف به‌ تغییر بنیادی در ایران میدانند باید از خود بپرسند و برای پاسخ به آن زیرساختهای لازم را كه‌ اساسا دموكراسی و نگاه به‌ تصویر بزرگتر است را فراهم و در خود نهادینه‌ كنند. چرا كه‌ به‌ جز این روند، امكان برقراری امنیت در داخل و خارج از ایران بسی محال می‌نماید.
جمهوری اسلامی طی چهل و سه‌ سال گذشته‌ زمان آن را داشت‌ تا گفتمان سیاسی خود را ارائه‌ دهد. هرچند این گفتمان با عدم تقبل ماكروپاورهای اروپایی واقع و تمایل به سمت مخالفان حکومت تهران و شنیدن صدای آنان را در پی داشت. این فرصتی است برای ترسیم آنچه‌ میتواند همگان را به‌ ایجاد حكومتی مبتنی بر قوانین منطبق بر حقوق بشر در ایران ترغیب و همزمان نشان دهد كه‌ اپوزیسیون متكثر ایران دارای برنامه‌های بلند مدت و راهبردی برای گذار از جمهوری اسلامی، خلاء قدرت پس از آن و نهایتا دوره‌ی تنش زدایی است.
تحلیل وضع موجود:
چه‌ چیز تمایل دول اروپایی به‌ تداوم حاكمیت جمهوری اسلامی بر ایران را كاهش داده‌ است؟
حتی در یك بررسی خلاصه‌وارانه‌ و خیلی سطحی نیز میتوان به‌ این نتیجه‌ رسید كه‌ با ظهور جمهوری اسلامی در خاورمیانه‌ ریشه‌های رادیكالیسم شیعی آمیخته‌ با تروریسم به‌ حدی از اوج تحرکات تروریستی رسید كه‌ تمامی اروپا را تحت تأثیر ترورهای خشن قرار داد، به‌ گونه‌ای كه‌ انفجار مركز یهودیان در آرژانتین و افزایش حملات انتحاریی كه‌ با مدیریت این جریان در لبنان و فلسطین شدت گرفته‌ بود در این دوره‌ به‌ بالاترین حد خود رسید، باید ترور مخالفان، فعالان سیاسی، هنرمندان و صدها تن از دگر اندیشان را باید به‌ این لیست افزود.
هرچند كه‌ متاسفانه‌ این رادیكالیسم با همسویی بخشی از جریانهای آزادیخواهانه‌ی نوپا در اروپا همسو شد و توانست افكار عمومی را تا حد زیادی فریب دهد. چراكه‌ تصویری كه‌ از ایران ارائه‌ می‌شد، كشوری با اكثریت ٩٩درصد مسلمان كه‌ در صدد تغییر جهان به‌ نفع مستضعفان و ”براندازی اتوریته‌ی چیره‌ی جهان كاپیتالیسم” بود و یا دست كم ادعای آن از سوی این جریانها تا حد زیادی پذیرفته‌ شده‌ بود.
اما ماه برای همیشه‌ پشت ابر نماند. با سیاست صدور انقلاب خمینی به‌ كشورهای دیگر از جمله‌ عراق، جنگ با این كشور آغاز شد و سپس ماجراجوییهای فراوان در سراسر خاورمیانه‌ و دخالت تمام‌عیار در ساختار سیاسی و اجتماعیاختصاص بودجه‌های كلان برای ساخت مدرسه‌ها دینی و گسترش دین اسلام شیعی كشورهای آفریقایی و دست اندازی به‌ سهم ماكروپاورها در خاورمیانه‌ و تلاش برای دگردیسی و گذر از یك ماجراجوی نوپای منطقه‌ای به‌ سوی یك قدرت” نافرمانبر ”در جهان، سبب شد تا سیل مهاجرتها از كشورهای ایران، سوریه‌، عراق و افغانستان و ارمنستان و لبنان و فلسطین و نهایتا اخیرا اكراین به‌ سمت اروپا تداوم گسترده‌ای داشته‌ باشد. چنین مقوله‌ایی تبدیل به‌ دردسری بزرگ برای منفعت طلبان عافیت اندیش اروپایی شد. بسیاری از كشورهای شرکت کننده‌ در این كنفرانس همچون:‌ آلمان، انگلیس و فرانسه که از اپوزیسیون جمهوری اسلامی استقبال كردند، دست در‌ گریبان این معضل‌اند.
پس می‌توان گفت سیاست كشاندن بازی به‌ دور از مرزهای اروپا و ادامه‌ی آشوب در آسیا و خاورمیانه‌ و چپاول منابع آن بدون پذیرایی از چندین میلیون مهاجر همین كشورها و ارائه‌ی خدمات اجتماعی كه‌ در نتیجه‌ی سیاستهای اپورتونیستی همین سیاستمداران اروپایی از آن در كشورهایشان محروم شده‌اند که در جستجوی حداقلها به‌ مهاجرت دست زده‌اند، ممكن نخواهد بود و این كمترین هزینه‌‌ی ممکنی می‌باشد كه‌ اروپا با آن مواجه است.
این سیكل مهاجرتی خارج از كنترل به‌ كار خود ادامه‌ خواهد داد و بیش از قبل چهره‌ی روتوش شده‌ی دموكراسی و حقوق بشر اروپاویی در اذهان عمومی را مخدوشتر خواهد كرد.
احزاب و افراد هیپوكرات دیگر نخواهند توانست افكار عمومی را در هیچ سطحی، چه‌ در داخل مرزهای خود و چه‌ خارج از كشورهایشان فریب داده‌ و به‌ نوعی در انتخابات مختلف و بازیهای سیاسی خود خلع سلاح خواهند شد.

یك مثال ساده‌ در این خصوص: حزب دموكرات آمریكا و بە ویژه دولت جو بایدن است كه‌ باید تا ابد پاسخگوی فعالان حقوق بشر در سراسر دنیا و در داخل آمریكا باشد، هر جنایتی كه‌ ”طالبان” بعد از بر سر كار آمدن ”عمارت اسلامی” انجام داد و تا آخرین روز بقایش هم انجام خواهد داد، در گام نخست آمریكا و سیاستمدارانش و پس از آن تمامی كشورهایی كه‌ برای منافع اقتصادی حقوق بشر را قربانی و این گروه‌ تروریستی را به‌ رسمیت شناخته‌اند، مسئول و شریك جرم خواهند بود.
بنابراین افكار عمومی و جامعه‌ی اروپایی حاكمان خود را پاسخگو خواهد دانست نسبت به‌ دست اندازی و بازیهای كثیفشان و آنان ناچار به‌ تغییر رویه‌اند و فاكتور اصلی تغییر این بازی در كلیدواژه‌ی ” امنیت” قرار دارد.
در این پرورنده انسان آسیایی و در حالت كلی، هیچ انسانی را نمی‌توان محدود و محكوم به‌ ادامه‌ی زندگی در جغرافیایی نمود كه‌ در آن امكان زندگی در امنیت را نداردامنیت در اینجا تمامی سطوح و لایه‌هایی كه‌ می‌تواند بر آن اشراف داشته‌ باشد را در بر میگیرد كه‌ شامل امنیت جانی، شغلی، تمامیت ارضی، تحصیل، زیست محیطی و سایر موارد است.
نقش اپوزیسیون در این بزنگاه!
در این بازی سیاسی و ژستهای انسان دوستانه‌ اروپاییان خسته‌ از پذیرایی، بیش از ١٠ میلیون پناهجوی خاورمیانه‌ای كه‌ جمهوری اسلامی در آواره‌شدن قریب به اتفاق آنان دست و یا نقش مستقیم داشته‌ و دارد، اپوزیسیون ایرانی باید به‌ این نكته‌ توجه‌ نماید كه‌ ”سیگنال قدرتمند” داشتن یك ”ایران امن و آباد” میتواند نجاتبخش باشد.
این مهم كه‌ خروج از ”انبساط ایدئولوژیك” و گذآر بسوی فراخی اندیشه‌ و پرداختن به‌ از سر گیری زندگی واقعی و شناخت ”تهدید بزرگ” موجود در ایران كه‌ بیش از هر چیز می‌تواند” فجایع طبیعی و محیط زیستی” باشد، نگاهی كاملا راهبردی و كد
”اندیشه‌ گذآر از آشوب سازی و نقل و انتقال قدرت به‌ سمت ایجاد كشوری با دغدغه‌های حقوق بشری و زیست محیطی” و نهایتا رفاهی و اقتصادی تاكتیكی راهگشا خواهد بود.
این تاكتیك در جبهه‌ی مقابل جمهوری اسلامی قرار دارد و فاكتورهای انقلاب زنزندگیآزادی را یدك می‌كشد و می‌تواند آوانگارد این تحولات گسترده‌ در ١٠ سال پیش‌رو باشد. به‌ شرط آنكه‌ بتوانیم با اتكا به‌ افكار عمومی، اروپاییان را به‌ پایبندی به‌ حقوق بشر (حقوق بشر واقعی و برای همه‌ مردم جهان نه‌ تنها برای ژن اوكسیدانتالها) در این پروسه خصوصا برای ایرانیان متعهد سازیم.
واقعیت امر این است كه‌ آنچه‌ ایرانیان را تهدید می‌كند نه‌ تجزیه‌‌طلبی كوردها، بلوچها و آذریها و نه‌ اسرائیل و امریكا، و نه‌ كفر و بی حجابی و تأخیر در ظهور مهدی، امام غایب شیعیان است.
آنچه‌ ایران و ایرانیان را تهدید میكند خشكسالی، زلزله‌، بیكاری، بیابان‌زایی و جنگل زدایی، فقر اقتصادی و فرهنگی، افزایش فندامنتالیزم اسلامی و افراطی‌گرایی، جنگ افروزی در سطح بین‌المللی و نفرت پراكنی نسبت به‌ تمام دنیای مدرن و دست آوردهای آن از سوی حاکمان کنونی تهران است.
پس با اتحاد در گفتمان همزیستی و تصویر پرسپكتیوی از ایرانی كه‌ تمام تلاشش را برای مسلط شدن به‌ مشكلات اقتصادی و زیست محیطی با رویكردی بشردوستانه‌ و آشتیجویانه‌ و دراز كردن دست یاری به‌ سوی تمامی كشورهای پیشرو در این امور ، میتوان فراتر از مرزها، به‌ آبادانی دنیا اندیشید و دستكم میراثی كه‌ طبیعت به‌ ما داده‌ را به‌ نسلهای پس از خود به‌ بهترین شكل منتقل كنیم. اكنون دنیای مدرن بیش از هرچیزی به‌ امنیت برای رسیدگی به‌ مشكلات اجتماعی و محیط زیستی نیاز دارد و ایران می‌تواند به‌ این جبهه‌ بپیوندد و این مهم، وظیفه‌ی حاكمیت آتی ایران و همچنین جامعه‌ی متكثر ایرانیان است.
در انتها می‌توان با ترسیم چنین تصویری از پرسپكتیو ایران پس از جمهوری اسلامی توجه‌ افكار عمومی دنیا را به‌ سوی قبول این تغییر بزرگ جلب‌ و در پیام نهفته‌ی این گرده‌همایی كه‌ شامل اتحاد و تنوع در اندیشه‌ و حتی تناقض در جزعیات و منافع گروهی است، یك اپوزیسیون متحد، آوانگارد و مصمم برای براندازی جمهوری اسلامی را به‌ نمایش گذاشت.
این نشست می‌تواند سرآغاز دوره‌ی تحولات پیش‌رو باشد به‌ شرط آنكه‌ از وادی كلام به‌ وادی عمل قدم بگذارد.